کد خبر: 113350946
تاریخ انتشار: یکشنبه 04 تير 1396
خانه » سایت های خبری » قاصد نیوز » می گفتند شریعتی شاخه دانشجویی خمینی است/ امام خیلی تندتر از شریعتی علیه برخی از روحانیون حرف زده است/ خطا غیر از خیانت است
نسخه چاپی
ارسال به دوستان

برخی از خطاهای شریعتی قابل توجیه نیست اما خطا غیر از خیانت است. وقتی خطاها را می گویید خدمات را هم بگویید. قطعاً شریعتی در انقلاب اسلامی نقش داشت. اوایل انقلاب هم درباره شریعتی طور دیگری بحث می شد. صحبت های رهبری یا شهید بهشتی راجع به شریعتی را بخوانید. چمران که اصلاً خودش را مرید شریعتی می دانست و فانی در شریعتی بود. می گفت من تحت تاثیر حرف های او به جهاد و شهادت رو آوردم.

به گزارش چی 24 به نقل از قاصد نیوز:
می‌گفتند شریعتی شاخه دانشجویی خمینی است/ امام خیلی تندتر از شریعتی علیه برخی از روحانیون حرف زده است/ خطا غیر از خیانت است

به گزارش «قاصدنیوز» حسن رحی پور ازغدی در نشست «دوباره شریعتی، پس از 40 سال» که در حسینیه هنر مشهد برگزار شد، سخنانی ایراد کرد که اهم آن در ادامه می‌آید:

 

*آن‌هایی که قبل از انقلاب با قلم و بیان، بر جوانان ما قدرت تأثیر گذاری داشتند، تعدادشان زیاد نبود. به یک معنای عام، حداکثر 50 نفر یا اگر بخواهیم توسعه بدهیم، صد نفر. اما وقتی دقیق‌تر شویم، افرادی که به شدت تاثیرگذار بودند، تعدادشان به عدد انگشتان دو دست هم نبود و یکی از این‌ افراد قطعاً دکتر شریعتی است.

 

شریعی مطالعات کلاسیک اسلامی نداشت

*شریعتی مطالعات کلاسیک اسلامی نداشت و بر یک هزاره تلاش فرهنگی که برای اسلام شده است و تجاربی که انباشته شده است، اشراف کلاسیک و آکادمیک نداشت اما چند چیز در او بود که توانست کارستان کند.

 

*یکی اینکه در خانواده استاد محمد تقی شریعتی بزرگ شد. ایشان هم عالم حوزه دیده بود، هم آشنا با محافل علمی آن زمان. محمد تقی شریعتی در دوره‌ای وارد تبیین مباحث قرآن و نهج البلاغه شد که فرهنگیان و جوانان و تحصیل‌کرده‌های مشهد یا جزو وابستگان به رژیم بودند یا توده‌ای و مارکسیست بودند، یا با جریان‌های اساساً ضد دین مثل کسروی‌گری که به اسم اصلاح‌ دین، فرقه سازی می‌کردند همراه می‌شدند و یا بهائی بودند.

 

*خود علی شریعتی بعد از کودتای 28 مرداد که یک بازداشت موقتی دارد، به خاطر شاگرد اول بودنش با بورسیه خود دولت به فرانسه می‌رود. رشته آکادمیک اصلی او در فرانسه نه جامعه شناسی است و نه اسلام شناسی. او پایان‌نامه‌اش درباره تاریخ بلخ است. اما ایشان روی این مسائل اصلاً حساب باز نمی‌کرد. بالاخره آدم مجبور است یک مدرکی بگیرد تا هم بقیه به خاطر دکتر بودن به حرفش گوش کنند و هم زندگی‌شان تأمین شود. مطالعات آزاد شریعتی و حضور در جلسات روشنفکران چپ فرانسه که برخلاف روشنفکران امروز، سیاسی بودند از دیگر فعالیت‌های او در فرانسه بود. با نیروهای جنبش آزادی به الجزایر ارتباط داشت و در جلسات آنها شرکت می‌کرد و ...

 

جبهه‌گشایی شریعتی علیه ناسیونالیسم سلطنتی

*شریعتی در ادامه به مشهد برگشت. بعد شهید مطهری او را به حسینیه ارشاد دعوت کرد و او آنجا به افکار عمومی دانشگاهی و روشنفکری کل کشور متصل شد. آن دوران، ملی گرایی و ناسیونالیسم، ایدئولوژی رژیم شاه شده بود. منتهی ناسیونالیسم علیه اسلام نه علیه غرب. به اسلام که می‌رسیدند ایرانی می‌شدند اما در برابر ارباب‌های انگلیسی، دیگر ایرانی نبودند.

 

*یکی از جبهه‌هایی که شریعتی گشود، مبارزه با همین ملی گرایی و ناسیونالیسم ضد اسلام بود. در دفاع از ادبیات و آثار اسلامی وارد شد و اثبات کرد که عربی و فارسی قابل تفکیک از هم نیست. نه به لحاظ خط و نه به لحاظ زبان. درباره اینکه می‌گفتند ایرانی‌ها را به زور مسلمان کردند نیز اثبات کرد که اینطور نبوده و حتی در زمان بنی امیه نمی‌خواستند ایرانی‌ها مسلمان شوند تا بتوانند از آنها بیشتر مالیات بگیرند.

 

می‌گفتند شریعتی شاخه دانشجویی خمینی است

*این بحث‌های شریعتی اصلاً دیده نمی‌شود و حالا صرفاً چون چند کنایه انداخته است، همین چند جمله را کردند نماد شریعتی. مرحوم شریعتی در آخرین ملاقاتی که با پدر من داشت، گفته بود در آخرین زندانی که رفتم به من گفتند اتهام تو این است که شاخه دانشگاهی خمینی هستی.

 

*شریعتی مطالعات آکادمیکی روی معارف اسلامی نداشت اما در خانه محمد تقی شریعتی بزرگ شده بود، تمام عمرش را مشغول مطالعه بود و نبوغ بالایی هم داشت. همین مطالب را ممکن بود کسانی ببینند و این استنباط‌های زیبا را نکنند و یا استنباط کنند و نتوانند به این زیبایی که شریعتی بیان کرده است، بیان کنند.

 

*شریعتی چنان با هنر و چنان با ادبیات زیبا گزاره‌ها را به هم می‌آمیخت و می‌آراست که حتی کسانی که مخالف مذهب بودند، تحت تأثیر طنین این مباحث قرار می‌گرفتند و تغییر رویه می‌دادند.

 

اصل تقسیم بندی تشیع علوی و صفوی درست بود

*اینکه اشتباه داشته است در تفسیر یک آیه، در استنباط از یک روایت، در تحلیل یک بخشی از تاریخ اسلام، این‌ها را بارها گفته‌اند و عیب هم ندارد دوباره گفته شود. به تکفیر کشیده نشود اما نقد شود. خودش به شهید مطهری، استاد محمدرضا حکیمی، شیخ علی طهرانی، شیخ محمد تقی جعفری و چندین نفر دیگر وکالت داده بود و گفته بود که من مشغول تحقیقات علمی نبودم، من وسط یک جبهه‌ بودم.

 

*در موضوع تشیع علوی و تشیع صفوی اصل تقسیم درست بود اما تعبیر صفوی دقیق نبود. تصویرسازی ایشان از صفویه خیلی دقیق نبود. اما دنبال این یک اسمی بود تا تقسیم بندی کند دو نوع تشیع و دو نوع آخوند و دو تیپ روحانی را. اسلام آمریکایی و اسلام ناب، که امام خمینی(ره) می گویند، یا تشیع علوی و ولایتی‌های بی‌دین که امام می‌گویند هم از همین قسم تقسیم بندی هاست.

 

 

امام خیلی تندتر از شریعتی علیه برخی از روحانیت حرف زده است

*این را بگویم که امام خیلی تندتر از شریعتی حرف زده است. اینکه امام می‌گویند افعی‌های خوش خط و خال حوزه، می‌گویند ولایتی‌های بی دین و ... تعبیراتی است که شریعتی اصلاً آنها را نگفته است.

 

*همین جریان رهبری را به خاطر ترجمه کتاب سید قطب متهم می‌کردند و می‌گفتند وهابی است. به خاطر رفاقت ایشان با برخی هم سلولی‌های کمونیست در زندان، به ایشان می‌گفتند کمونیست!

 

*غالبا آن‌هایی که شریعتی را تکفیر می‌کردند کسانی بودند که با امام هم به لحاظ سیاسی و اجتماعی این درگیری را داشتند.

 

شریعتی فرقه ساز، متعصب و لجباز نبود

*شریعتی فرقه ساز، متعصب و لجباز نبود. برخی از این روشنفکران به اصطلاح دینی ما عقده دارند. به آنها ثابت می‌شود که صحبت‌هایشان خلاف اسلام است اما باز لجبازی می‌کنند. شریعتی اینطور نبود. به محض اینکه اثبات می‌شد این حرف اشتباه است، حرفش را اصلاح می‌کرد. خودش هم می‌گفت من مثل کسی هستم که دارم با سرعت می‌روم. نمی‌توانم همه قوانین راهنمایی و رانندگی را رعایت کنم.

 

*بعضی‌ها پس از 40 سال طوری حرف می‌زنند انگار با یک آدم بی‌دین طرف هستند. می‌گویند چرا ریشش را می‌زده و کراوات می‌انداخته است و چرا آن حرف‌ها را می‌زده. خوب این خطاها در کتاب‌هایش هست، چرا خدماتش را نمی‌بینید؟

 

افتخار می‌کرد که مرجع تقلیدش امام است

*شریعتی همان زمان اسم امام خمینی (ره) را می‌آورد و اعلام کرد که افتخار می‌کنم که مرجع تقلید من امام است. چطور شریعتی می‌توانست ضد کل روحانیت باشد. بله شریعتی یک جا گفته بود که همانطور که مصدق تز اقتصاد منهای نفت را گفت، من تز اسلام منهای روحانیت را تأیید می‌کنم. اما اولاً این جمله مال شریعتی نیست و در عصر مشروطه توسط جریانات روحانیت‌ستیز گفته شد اما شریعتی بعدش گفت منظورش کدام روحانی است. شما منشور روحانیت امام را بخوانید. ایشان صد برابر تندتر به این تیپ از روحانیت حمله کرده است.

 

کتابی از شریعتی نیست که نشود آن را نقد کرد

*من اگر کتاب‌های شریعتی را دست بگیرم، کتابی نیست که نشود آن را نقد کرد. گاهی تناقض پیدا می‌شود. تحلیلش از مسائل بعضاً در ذیل هیچ مکتبی جا نمی‌گیرد. وقتی فقه نخوانی، اصول فقه ندانی چیست، برداشتت از مسائل خیلی فرق می‌کند. اما این‌ها به کنار. چرا خدماتش را نمی‌بینید؟

 

 

هنوز به زیبایی تحلیل‌های شریعتی جایی ندیده‌ام

*هنوز برخی از تحلیل‌های شریعتی راجع به برخی از مسائل اسلامی و شیعی، با آن زیبایی و دقت ندیده‌ام. هنوز وقتی از حقوق زن در اسلام بحث می‌شود، وقتی از قسط و عدالت اجتماعی بحث می‌شود -که از شعارهای انقلاب اسلامی هم بودند- مثل حرف‌های شریعتی نیست. این‌ها پشتوانه‌های تئوریک انقلاب اسلامی بودند.

 

خطا غیر از خیانت است

*برخی از خطاهای شریعتی قابل توجیه نیست اما خطا غیر از خیانت است. وقتی خطاها را می‌گویید خدمات را هم بگویید. قطعاً شریعتی در انقلاب اسلامی نقش داشت. اوایل انقلاب هم درباره شریعتی طور دیگری بحث می‌شد. صحبت‌های رهبری یا شهید بهشتی راجع به شریعتی را بخوانید. چمران که اصلاً خودش را مرید شریعتی می‌دانست و فانی در شریعتی بود. می‌گفت من تحت تأثیر حرف‌های او به جهاد و شهادت رو آوردم.

 

*شریعتی یک پلی زد بین تشیع و مسائل روز. درست است بعضی‌ها از این‌طرف پل رفتند آن طرف، اما خیلی‌ها و خیلی بیشتر، از آن طرف پل آمدند این‌طرف. شریعتی اشتباهاتی دارد اما خطا و خیانت جداست. خدمات شریعتی هم فوق العاده زیاد است.

برچسب ها
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
طراحی پرتال خبری، توسط پارس نوین