به گزارش سرویس سینما و تئاتر «آرتنا»،در ابتدای این برنامه که تحت تاثیر درگذشت ناگهانی وحید نصیریان از فضای غمانگیزی برخوردار بود، به دعوت ناصر صفاریان، مسئول جلسههای نمایش فیلم و برگزاری یک دقیقه سکوت، یاد و خاطرهی این هنرمند فعال در عرصهی انیمیشن گرامی داشته شد.
در ادامهی جلسه، مینا کشاورز که در فیلم خود به مرارتهای یک بانوی کارآفرین در شهرستان میناب پرداخته، در پاسخ به پرسش مجری برنامه دربارهی نحوهی جذب سرمایهگذار خارجی برای تولید این فیلم گفت: «پیش از این تجربهای در زمینهی جذب سرمایهگذار خارجی نداشتم، اما از آنجا که بنا به دلایلی مجبور بودم تولید فیلم را یکنفره به سرانجام برسانم تصمیم گرفتم در زمینهی تهیهکنندگی تجربهی تازهای داشته باشم و برای تامین سرمایهی تولید، از برخی نهادهای فرهنگی در خارج از کشور کمک بگیرم.»
وی گفت: «متاسفانه در کشور ما نهادهای سرمایهگذار برای تولید فیلمهای مستند بسیار محدود هستند و این در حالی است که دریافت حمایتهای مالی از نهادهای سرمایهگذار اروپایی نیز چندان راحت نیست. برای انجام این کار مدتها تحقیق و جستوجو کردم تا از نحوهی ارائهی طرح و پیشبُرد انجام چنین ایدهای اطلاع پیدا کنم.»
کشاورز سپس با اشاره به حجم گستردهی مراجعه به اینگونه نهادهای سرمایهگذار از سراسر دنیا گفت: «حضور در جشنوارهی فیلم زاگرب، آغاز آشنایی من با این نهادها و نحوهی ارائهی فیلم به برخی بازارهای فیلم و شبکههای تلویزیونی بود. بخش کوچکی از مرحلهی جذب سرمایه هم با نگارش چندبارهی طرح و ایدههای پیشنهادی ادامه یافت.»
کشاورز سپس در پاسخ به شباهت مضمونی فیلم خود با مستندهای «زینت» (ابراهیم مختاری) و «گفتوگو در مه» (محمدرضا مقدسیان) که با حضور یک زن در کانون مشکلات اجتماعی همراه است گفت: «فیلمهایی که نام بردید مستندهای مورد علاقهی من است اما زمانی که میخواستم «در میان امواج» را بسازم این نکته چندان برایم اهمیت نداشت. چون نمیخواستم این نکته، مانع نزدیک شدنم به این سوژه باشد.»
وی افزود: «بههرحال باید پذیرفت آدمها با هم فرق دارند و حضور آنها در موقعیتهای مختلف، مسائل و جذابیتهای خود را دارد. اگر چه همهشان زن باشند و در فیلمهای مورد بحث، تصویر مبارزهی آنها با مشکلات اجتماعی به ثبت رسیده باشد.»
بخش بعدی این جلسه به صحبتهای پوریا جهانشاد اختصاص داشت. این منتقد سینما با اشاره به ویژگیهای مشترک میان «در میان امواج» و مستند «گفتوگو در مه» (زندهیاد محمدرضا مقدسیان) و همچنین شباهت حضور یک زن مصمم و خستگیناپذیر در هر دو آنها گفت: «زمانی که یک فیلم از نظر شیوهی پرداخت مورد بررسی قرار میگیرد، به نوعی میتوان گفت با استفاده از ابزار تحلیلی انجام این کار، مفاهیم درون فیلم نیز برای مخاطبان بازگو میشود.»
وی گفت: «موضوع فیلم در دو سطح بیرونی و درونی روایت میشود و ما با ماجراهایی روبهرو هستیم که شخصیت محوری این مستند (رقیه) از سر گذرانده و اینک در حال تعریف کردن آن برای ما است، اما نکتهی جذاب «در میان امواج» حضور خود فیلمساز در کنار چنین روایتی است. روایتی که در آن، مرحلهی ساخت فیلم نیز به نمایش گذاشته میشود.»
جهانشاد همچنین ضمن اشاره به روایت ماجراها از طریق نمایش پرسپکتیو بصری و اقتدار شخصیت اصلی فیلم که به گفتهی او همذاتپنداری تماشاگران را رقم میزند گفت: «در این فیلم اسنادی وجود دارد که مشارکت موجود میان سوژه و فیلمساز را برجستهتر میکند. بهعنوان مثال فیلمی که فیلمساز از زد و خورد شبانه در محوطهی بازار میناب ضبط میکند، در ادامه به سندی تبدیل میشود که شخصیت اصلی ماجرا برای آگاه کردن دستفروشها و برخی مدیران دولتی از آن استفاده میکند. به این ترتیب، فیلمساز مدارکی را در اختیار قهرمان فیلم خود میگذارد که در حقیقت اگر با او همدلی نداشت شاید چنین اتفاقی هم نمیافتاد.»
وی گفت: «برخلاف ادعای موجود در اغلب فیلمهای اجتماعی که معمولاً مداخلهی فیلمساز و جانبداری او از سوژه مورد انکار قرار میگیرد، در این فیلم بر مشارکت میان سوژه و فیلمساز تاکید میشود. نوعی از مداخله که تا همین چند دهه پیش، از آن بهعنوان نوعی بیاخلاقی در مستندسازی یاد میشد. در حالی که بر اساس نظریههای اخیر در حیطهی سینمای مستند، هیچ مستندساز بیطرفی وجود ندارد!»
جهانشاد سپس یکی دانستن «عدم موضعگیری» و «حفظ بیطرفی» را حمایت از یک نوع لاپوشانی دانست و افزود: «این در حالی است که در مستند مورد بحث، بیطرفی به موضعگیری و نمایش آن تعبیر میشود تا بیننده دریابد که فیلمساز با چه تمهیدی به سراغ شخصیت مورد نظر خود رفته است.»
وی همچنین با اشاره به نوعی از فیلمسازی مستند که او از آن به «مستندسازیِ عملگرا» یاد کرد گفت: «در این نوع فیلمها فیلمساز در کنار انجام کار خود، یک عملگرا و فعال اجتماعی نیز هست و در ضمن تمایل دارد از طریق کمک به سوژهی خود، تغییرات اجتماعی خاصی را رقم بزند که مورد نظر قهرمان فیلم نیز هست.»
در بخش دیگری از این جلسه، مینا کشاورز در پاسخ به پرسش ناصر صفاریان دربارهی نحوهی آشنایی با شخصیت اصلی فیلم خود گفت: «تقریباً پنج سال پیش قرار بود در مرکز استانهای صداوسیما یک پروژهی مستندسازی تولید شود. از آنجا که به منطقهی هرمزگان بسیار علاقه دارم تصمیم گرفتم فیلمم را دربارهی پنجشنبهبازار شهر میناب و همچنین جنبههای گردشگری و قدمت آن بسازم، اما زمانی که برای تحقیق در اینباره به میناب سفر کردم پروژهی مورد بحث متوقف شده بود و من تصمیم گرفتم ساخت مستندی در اینباره را خودم بهصورت شخصی ادامه بدهم.»
وی افزود: «اینبار تصمیم گرفتم دربارهی نسلهای مختلف دستفروشها فیلم بسازم. در یکی از سفرها زمانی که مشغول تصویربرداری از بازار بودم متوجه اتاق کوچکی در گوشهای از این بازار شدم. وقتی وارد آن اتاق شدم رقیه (شخصیت اصلی فیلم) را دیدم که مشغول ساماندهی به وضعیت دستفروشهاست. او وقتی فهمید قصد دارم دربارهی بازار میناب فیلم بسازم با مهربانی مرا به خانهاش دعوت کرد. در صحبتهایی که با رقیه داشتم متوجه دیدگاه خاص او نسبت به دستفروشها شدم و تصمیم گرفتم از این طریق، ماجراهای پنجشنبهبازار میناب را پوشش بدهم.»
بخش پایانی جلسهی نقد و بررسی «در میان امواج» به صحبتهای پوریا جهانشاد و جمعبندی حرفهای او اختصاص داشت. این منتقد سینما با اشاره به ناکامی شخصیت اصلی فیلم در مقابله با مشکلات دامنگیر پنجشنبهبازار میناب گفت: «تماشاگر چنین فیلمی تمایل دارد تا از طریق آگاهی پیدا کردن از دیدگاه مسئولان، علت این ناکامی را دریابد. در حالی که فیلمساز بیشتر دلش میخواهد از کارِ فردِ عملگرایی که مقابل دوربین اوست سر در بیاورد و به این وسیله، کمبود فیلم خود (ثبت نظرهای مخالف) را توجیه میکند.»
وی گفت: «مستند «در میان امواج» بیشتر از آن که دربارهی دلایل شکست و ناکامی ایدههای شخصیت اصلی فیلم باشد دربارهی عملگرایی اوست و از این زاویه میتوان گفت ثبت دیدگاه از پیش تعیینشدهی مسئولان شهرداری چندان ضرورتی نداشته است.»
مینا کشاورز هم گفت: «برخی مستندسازها بر این باورند که میان عملگرایی و هنر هیچ شباهتی وجود ندارد. در حالی که مقولهی هنر از دیدگاه انتقادی جدا نیست و میتواند بر آن تاثیرگذار باشد.»
وی افزود: «از طبقهی فرودستِ جامعه فقط یک تصویر کلیشهای وجود دارد؛ و متاسفانه برای دستیابی این طبقه به موقعیتی بهتر و برتر هیچ برنامهای ارائه نمیشود. به همین دلیل در این مستند تصمیم گرفتم بهجای ساخت فیلم از بازار، به یکی از افراد فعال در داخل آن بپردازم. کسی که شاید به ظاهر، در رسیدن به هدف خود ناکام میشود اما دستکم منفعل و بیتفاوت نیست و از این طریق پیام خود را به مخاطبان و تماشاگران این فیلم میرساند.»