قم - دارالعرفان/ محقق، مفسر و پژوهشگر قرآنی با بیان اینکه منیّت ها و خودیّت ها نمی گذارند، حرکت کنیم گفت: اگر همهٔ ملت ایران اهل حرکت بهسوی کمالات بودند حتی یک زندانی نداشتیم و دادگاه و دادگستری ها خالی بود؛ بیحرکت نمانیم که بسیار خطرناک است، در کارهای خیر و امور مثبت مسابقه دهید و پیشتاز باشید.
به گزارش روابط عمومی و امور بین الملل مؤسسه علمی فرهنگی دارالعرفان، استاد حسین انصاریان در سخنرانی خود در مسجد جامع ایلام، اظهار کرد: کسی که تا پایان عمرش از حرکت به سوی رشد، هدایت و کمال متوقف هست، در قیامت از همهٔ فیوضات الهیه محروم است؛ خداوند در سوره آلعمران درباره وضع قیامت این افراد می فرماید: «لا یکلمهم الله»، برای ابد با اینان هم سخن نمیشوند، این یک نوع محرومیت است که عالم کم نظیر شیعه، صدرالمتألهین شیرازی در کتاب پربار «اسرارالآیات» خود میفرماید: از عذاب جهنم برایشان سنگینتر است، چون این عذابْ، عذاب روحی است و با عذاب بدنی فرق میکند. سوزندگی عذاب روحی، البته در قیامت، قابل مقایسه با عذاب بدنی نیست و تکیهٔ ایشان در مطلبشان به یک آیه است: «انهم یومئذ ان ربهم لمحجوبون». «رب» در آیهٔ شریفه به معنای مالک، مدبر و طراح زندگی عبد است. عبد همهٔ مشکلاتش باید با این مدبر، طراح و مالک حل شود، ولی آیهٔ شریفه میفرماید: برای همیشه در حجابی از فیوضات ربوبی پروردگار مهربان عالم هستند؛ «انهم یومئذ ان ربهم لمحجوبون».
از دست دادن نجات دهنده و حلال مشکلات، عذاب روحی سنگینی است
وی ادامه داد: اینکه پروردگار عالم اراده کرده باشد اصلاً با اینان حرف نزند، جوابشان را ندهد، سخن خدا را نشنوند و حلال مشکلاتشان و نجاتدهندهشان را کاملاً از دست داده باشند، یک عذاب روحی سنگینی است که در دنیا برای کسی قابل حس نیست. خیلی از آیات قرآن است که یا باید با عبور زمان یا باید در قیامت حل شود، ما فقط از بعضی از آیات آوازی از دور میشنویم و فضای حسکردنش را نداریم. فرض کنید بخشی از آیات سورهٔ مبارکهٔ الرحمن و واقعه یا یکی از سورههای دیگر قرآن، یک مسائلی در آنهاست که فعلاً برای ما قابل حس نیست؛ مثلاً آیه میفرماید: خوراکی آنها در شکمشان که وارد میشود، بعد از خوراک تشنهشان هم میشود. خوراکی همهٔ روده و معده و امعا و احشا را میسوزاند و نابود میکند و از بدنشان میریزد، درجا دوباره امعا و احشا ساخته میشود و دوباره در آتش آن خوراک میسوزد و میریزد و این کار تا ابد ادامه دارد. روی این غذا مثل دنیا که آدم تشنه میشود، آنها هم آب میخواهند، پروردگار میفرماید: «حمیم» به آنها داده میشود. «حمیم» صیغهٔ مبالغه است، یعنی آبی که با حرارت آتش جهنم که حرارت چندمیلیون درجهای خورشید پیش آن نسیم بهار است، جوش آمده و بخار هم نمیشود که تمام شود، از این آب به آنها مینوشانند. یک مادهٔ دیگری که باید بخورند: «لأکلون من شجر من زقوم»، وقتی اولینبار این آیه را پیغمبر خواندند، یک عربی از وسط منبر بلند شد، با اینکه عرب بود، به پیغمبر عرض کرد: من معنی زقوم را نمیفهمم؟
استاد انصاریان در ادامه به معنای زقوم از نظر پیامبر اشاره و تصریح کرد: پیغمبر اکرم(ص) دیدند اگر بخواهند خود آن زقوم را شرح بدهند، چون در دنیا نمونه ندارد که مثل بزنند، این عرب نمیفهمد و اگر بخواهند جنس و ماهیتش را بگویند، باز هم نمیفهمد و بقیه هم نمیفهمند، پیغمبر روی منبر آمدند، اثری از آثار این زقوم را بیان کردند و فرمودند: زقوم مادهٔ روانی است که اگر خداوند یک قطرهاش را به اقیانوسهای این کرهٔ زمین بیندازد که آبها و اقیانوسهای عظیم سه بخش کرهٔ زمین را تشکیل میدهند، اقیانوس هند، اقیانوس اطلس، اقیانوس کبیر و اقیانوسهای دیگر، یک قطرهاش را مثل یک قطرهای که از قطرهچکان میچکانند، خدا در اقیانوسها بیندازد، تمام موجودات زندهٔ اقیانوسها در جا میمیرند و این را باید جهنمیها بخورند!
بهشترفتن اصلاً خرج ندارد
وی با بیان اینکه جهنم رفتن صرف ندارد، خاطرنشان کرد: انسان باید آنقدر بد عمل کند، اینقدر باید عصبانی شود، اینقدر باید مال مردم را بخورد، اینقدر باید بکشد، اینقدر باید آبرو ببرد، اینقدر باید دلها را بسوزاند، اینقدر باید عرق بخورد، ورق بازی کند، زنا و حق مردم را پایمال کند، احترام مردم را مورد هجوم قرار دهد تا به جهنم برود؛ ولی بهشترفتن اصلاً خرج ندارد.
"نه" گفتن در برابر بسیاری از گناهان هزینهای ندارد
استاد انصاریان در پاسخ به اینکه چرا بهشت رفتن خرج ندارد؟ گفت: چون انسان در مقابل همهٔ گناهان یک "نه" باید بگوید؛ "نه" گفتن در برابر بسیاری از گناهان هزینه ای ندارد؛ مثلاً اینکه بگوییم نمیخواهم عرق بخورم، نمیخواهم زنا کنم، نمیخواهم مال مردم را ببرم، نمیخواهم در جنسی تقلب کنم که به مردم میفروشم، نمیخواهم به زن و بچهام ظلم کنم، نمیخواهم به مردم مملکتم ظلم کنم، نمیخواهم در به روی مردم ببندم؛ هزینه ای ندارد؛ هفده رکعت نماز واجب یومیه و روزهٔ ماه رمضان است و اگر زکاتی و خمسی تعلق بگیرد، بپردازم که خیلی وقتها هم تعلق نمیگیرد.
وی افزود: بهشترفتن سرازیری است و میشود خیلی آسان رفت؛ انسان با صدتا نهگفتن، با چهارتا کار بدنی و پولی به بهشت میرود؛ ولی برای جهنمرفتن خیلی باید آدم خرج کند تا به جهنم برود و خرج جهنم سنگین است. اینهایی که عیدها بلند میشوند و در شهرهای حالا شرقی یا اروپا، چهارده-پانزده روز تعطیل برای انواع فسادها میروند، خیلی باید پول مایه بگذارند تا جهنم راهشان بدهند. وقتی آدم خرج نکند که در جهنم راهش نمیدهند! آدم باید مثل معاویه، یزید، ابنملجم، شمر، رباخور و زناکار خرج کند که به جهنم برود، ولی بهشت این خرجها را ندارد؛ گاهی افراد بدون هیچ هزینهای، بدون یک رکعت نماز، بدون یک روزه و بدون یک قِران زکات و خمس به بهشت رفتهاند.
راه بین ما و خدا یک قدم است
استاد انصاریان فاصله رسیدن انسان به خدا را یک قدم دانست و افزود: حضرت صادق(ع) فرمودند: راه بین ما و خدا یک قدم است و آن یک قدم از خود برخاستن است؛ «تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز»؛ اگر من از خودم کنار بروم، آن وقت جمال الهی و ملکوت در آینهٔ وجود من منعکس میشود، فیوضات به طرف من سرازیر میشود، این منیّت من نمیگذارد چیزی گیرم بیاید؛ من اگر از این زندان خودیّت و منیّت دربیایم و اخلاقم این نباشد، فیوضات نصیبم می شود.
منیّت در وجود هر کسی که هست باید کنار برود
وی ادامه داد: این منیّت در وجود هر کسی که هست باید کنار برود و بگذارد خورشید جمال حضرت معشوق بتابد و روی آن سایه نیندازد؛ وقتی میگویی مغازهٔ من، مال من و قدرت من؛ وقتی که میگویی اینکه میگویم و غیر از این نیست، وقتی میگویی صندلی مدیریت من، استانداری من، وکالت من، وزارت من، ریاستجمهوری من، بین خودت و خدا حجاب شدهای و هیچچیزی هم گیر تو نمیآید، هرچه هم به تو داده، از دست میرود؛ این در تاریکی زیستن است.
استاد انصاریان در بخش دیگری از سخنان خود به معنویت و ایمان فوق العاده حضرت آیت الله العظمی بروجردی(ره) اشاره و بیان کرد: تاکنون پانزده بار در مسجد اعظم در شخصیت علمی، زهدی، اعتقادی، ایمانی، اخلاقی و معنوی ایشان به منبر رفتهام؛ بهطور یقین در این صدسال اخیر، شخصیت علمی و معنوی و نفسدار در مراجع شیعه مثل ایشان پیدا نشده است. شما نفس او را ببینید که ششسال امام میرفته و کنار درس او شاگردی میکرده، آیتاللهالعظمی گلپایگانی شاگردی میکرده، مراجع بعد از خودش پیش او شاگردی میکردند. این انسان به این باعظمتی که وقتی به قم آمد، طلبهٔ قم هفتصدنفر بود و وقتی ایشان از دنیا رفت، قم نزدیک هشتهزار طلبهٔ باسواد داشت و یک عدهای از آنها مرجع تقلید شدند.
وی ادامه داد: یک خصوصیت آیت الله بروجردی(ره) این بود که "من" نداشت، "خودیّت" نداشت خودش را بین خودش و خدا حجاب نکرده بود و سایه نینداخته بود، راهِ آمدن فیوضات به روی او باز بود و دائم درحال فیضگرفتن بود و ایشان تا سورهٔ توبه و تمام «الفیه» ابنمالک را حفظ بود، همهٔ چهاردههزار راوی روایات را دقیق میشناخت، درسش امتیاز خاص داشت، دو ساعت به نماز صبح بیدار میشد و نمازشب میخواند، خادم ایشان میگفت: وقتی آقا دیگر نمیتوانستند به مسجد اعظم بروند و در منزل قبل از ناهار نماز میخواند و در اتاق را از پشت میبستند، من از بقچهشان پیراهن دستم بود تا نمازش تمام بشود، چون در نماز ظهر و عصر اینقدر گریه میکرد که جلوی پیراهنش خیس میشد. من پشت سر این انسان نماز خوانده بودم، با سن 88 سالگی، در رکوع هفتبار «سبحان ربی العظیم و بحمده» میگفت، در سجود هفتبار «سبحان ربی الاعلی و بحمده» میگفت و خدا را در محراب با چشم دل میدید و با او حرف میزد. ما اکنون در ایران جمعیت کثیری داریم که هیچکدام از نمازها را نمیخوانند، یک عدهای داریم اصلاً نماز صبح نمیخوانند، یک عدهای داریم به نماز میخندند، یک عدهای داریم که ما را مسخره میکنند.
خودیّتها نمیگذارند حرکت کنیم
استاد انصاریان بر ترک منیّت افراد تأکید کرد و گفت: منیّتها نمیگذارد ما جلو برویم، خودیّتها نمیگذارند حرکت کنیم، بار را سنگین و کمر را خم میکند، زانو را نابود میکند، اگر همهٔ ملت ایران اهل حرکت بهسوی کمالات بودند حتی یک زندانی نداشتیم؛ اگر همهٔ ملت ایران اهل حرکت بودند، هر روز صبح قاضی، دادیار، دادستان، رئیس دادگستری، هفتونیم باید میآمدند و دوتا چای دور هم میخوردند و بعد هم درِ دادگستری را میبستند و به خانههایشان میرفتند، یکنفر هم آنجا نمیرفت؛ چرا دادگستریها از نانوایی شلوغتر است!؟ همه و همه به دلیل منیّت های بسیار است.
زنی که برای تمام مؤمنان تا قیامت سرمشق است
استاد انصاریان در بخش دیگری از سخنان خود به منظور تبیین ارزش حرکت به نمونه ای اشاره کرد و گفت: زنی در مهمترین دربار آن روزگار و در کنار خزانهٔ فراعنهٔ مصر در شبنشینیهای لب رود نیل و در کنار انواع جواهرات و زینتها زندگی میکرد و ملکهٔ مملکت بوده است؛ در یک چنین کاخی و کنار شوهری مثل فرعون، زن جوان، زیبا و زرنگ متوقف بود؛ یعنی تمام زندگیاش همین زینت آلات و ملکهبودن و نشستن بر سر سفرهٔ بهترین غذاها بود و کار دیگری نداشت. صدای موسیبنعمران(ع) را در دربار شنید که موسی به جانب خدا دعوت میکند، ثابت هم میکند که بتها همه باطل و فقط وجود مقدس حق ثابت و حق است. این زن حرکتش را شروع کرد؛ حرکت فکری، دینی، اخلاقی و عملی. شوهر فهمید و گفت: همهچیزت را میگیرم! گفت: بگیر! گفت: ملکهبودنت را میگیرم. گفت: بگیر! گفت: طلا و جواهراتت را میگیرم. گفت: بگیر! قدرتت را میگیرم، گفت: بگیر! نیمتاجت را میگیرم، گفت: بگیر! تختت را میگیرم، گفت: بگیر! آخر سر هم به او گفت: شکنجهات میکنم و جانت را هم میگیرم. گفت: آن را هم بگیر! فرعون دستور داد این زن را بخوابانند و به چهار میخ بکشند و یک سنگ 100-150 کیلو را بلند کنند و از بالا روی بدنش بیندازند که اسکلتش با خاک مساوی بشود. میخها را کوبیدند، خدا چه میگوید: «وَضَرَبَ اَللّٰهُ مَثَلاً لِلَّذِینَ آمَنُوا اِمْرَأَتَ فِرْعَوْنَ» ﴿التحریم، 11﴾، ای مردم! من زن فرعون را برای تمام مؤمنان - مرد و زن - تا قیامت سرمشق معرفی میکنم.
وی گفت: خدا میگوید این زن را سرمشق هرچه مرد و زن مؤمن است، تا قیامت قرار دادهام که اگر رشد میخواهید، کمال میخواهید، حرکت میخواهید، رضایت من را میخواهید، بهشت من را میخواهید، این زن سرمشق و معلم شماست. این خانم زیر آن شکنجهها با خود حرف زد و گفت: «إِذْ قٰالَتْ رَبِّ اِبْنِ لِی عِنْدَک بَیتاً فِی اَلْجَنَّةِ»، خدایا! خانهای را در بهشت در مقام عندیّت با خودت می خواهم، خانهای را در بهشت کنار خودت میخواهم؛ نه اینکه فکر کنید که خیال میکرد خدا جسم است بلکه خانهای را در بهشت میخواهد که همه آن تماشاگر جلال ازلی و جمال ازلی و ابدی خدا باشد. خانهای میخواهد که همهچیز خدا را در آن خانه لمس کند. زن در سخن گفتن با خدا گفت: «ونجنی من فرعون»، من را از دست این ستمکار و فرهنگ آلوده اش نجات بده، «وَنَجِّنِی مِنْ فِرْعَوْنَ وَ عَمَلِهِ»، این ارزش حرکت است.
باید دین الهی، بیپیرایه و ملکوتی را قبول کرد
استاد انصاریان اظهار کرد: باید دین الهی، بیپیرایه و ملکوتی را قبول کرد؛ مردم دنیا و کسانی که بیدار شدهاند، مشتاق شیعهشدن هستند ولی ما نسبت به تشیع بیتفاوتیم؛ خیلی عجیب است و کار برعکس شده است.
بیحرکت نمانیم که بسیار خطرناک است
استاد انصاریان در پایان گفت: بهشت رفتن بسیار راحت است و جهنم رفتن خرج دارد؛ بهشت رفتن سرازیری و جهنم رفتن سربالایی است؛ بیحرکت نمانیم که بسیار خطرناک است، بهسوی خوبیها حرکت کنیم که بسیار با برکت است؛ «سابقوا الی الخیرات»، در کارهای خیر و در امور مثبت مسابقه دهید و پیشتاز شوید.
انتهای پیام/