ابوتراب فیضی، از پیشکسوتان حوزه کار و تامیناجتماعی صبح روز شنبه 19خرداد بعد از یک دوره سخت بیماری در بیمارستان فیاضبخش درگذشت. ابوتراب فیضی 87 سال عمر کرد و بهعنوان یکی از منتقدان تسلط نهاد دولت بر ساختار تامیناجتماعی، سالها غم کارگران ایرانزمین را خورد. باوری عمیق به بهبود اوضاع کارگران در سطوح کلان سیاستگذاریهای ملی داشت و در این راه نیز هرگز دلسرد نشد. از وقتی در دانشگاه رشته دلپذیر، اما فراموششده «امید اجتماعی» را خواند تا همین اواخر که نوههایش بهخاطر اینکه به فکر خودش نبوده و بیشتر برای «خلق کارگر» تلاش کرده، گاهی به شوخی او را مینواختند. ابوتراب تماما نکتهسنج بود و طناز و پیگیر، هفت دهه پیش از روستایی در نزدیکی اراک به تهران مهاجرت کرد تا برای خود و برادر کوچکترش کاری دستوپا کند. روستازادهای که از همان ابتدا با زندگی کارگری آشنا بود. هرگز پدرش و مال و ثروتش را ندید. با نان کارگری بزرگ شد و در جستوجوی کار به تهران آمد، ولی بعد از مدتی سر از شورایعالی کار درآورد و با وزیر و وکیل و نمایندگان مجلس بر سر حقوق کارگران جدل کرد و این پیگیری تا همین اواخر هم ادامه داشت. او در بیمارستان فیاضبخش درگذشت، همان بیمارستانی که مدتهای زیادی ، در اتاقی از ساختمان شماره 14 آن در سودای فردایی بهتر برای کارگران فعالیت کرد. از احمد لاجوردی، کارخانهدار و کارفرمای بزرگ و فرزند سید محمود لاجوردی از بازاریهای قدیم تهران، نقل میکرد که یکبار او گفته بود باید ابوتراب فیضی را قطعهقطعه کرد و هر تکهاش را در یک کارخانه قرار داد، چراکه او روح کارگری دارد و کارخانه با نفسش زنده میشود. شبی همزمان با ملیشدن صنعت نفت، که نفت دست کنسرسیوم بود، در خانه کارگر آن زمان و در حضور چند وزیر، فیضی بهعنوان دومین سخنران، پشت تریبون دعوت شده بود. او در سخنرانی پرشوری گفته بود «بچه کارگر امروز وقتی گوجهفرنگی یا پرتقال میبیند، بهانه توپ میگیرد، چون تا حالا نخورده است، ولی غارتگران کنسرسیوم برای تجدید قرارداد، شبانه مهمان سازمان برنامهوبودجهاند و...» او نمیدانست این سخنرانیاش ضبط میشود و فردای آن روز فایل صوتیاش روی میز مقامات میرود و...
ابوتراب فیضی بیمهشده شرکت توسعه صنایع بهشهر بود و همانجا هم بازنشسته شد، چندین دهه برای کارگرانی که او میگفت خوب کار میکنند، اما کسی آنچنان که باید غمشان را نمیخورد، خوندلها خورد و دست آخر هم به عارضه پارکینسون مبتلا شد. سهسال پیش «آتیهنو» با این پیشکسوت فقید جامعه کارگری کشور که حالا همه از رفتنش غمزده و اندوهگین هستند، مصاحبهای دوساعته انجام داد که موضوعات آن هنوز هم تازگی دارند. آنچه در ادامه میخوانید بازنشر بخشهایی این گپ و گفت است که راوی آن خود ابوتراب فیضی است.
من در خانوادهای بیبضاعت به دنیا آمدم. آن زمان پدرم کشاورز بود، ولی من هرگز او را ندیدم. در 17- 18سالگی همراه برادرم به تهران آمدم تا بتوانیم از فلاکت و بیکاری نجات پیدا کنیم. درمدرسه شبانه دیپلم گرفتم و اینقدر میتوانستم مستقیم بروم دانشگاه، اما باید روزها کار میکردم. همان زمان پس از یکی، دو سال کار در شرکت توسعه صنایع بهشهر، نماینده سههزار کارگر این شرکت شدم. آن سالها سازمانهای کارگری، بسیار قوی بودند و من با حضور در جلسات سازمانهای کارگری از بسیاری امور مطلع شدم. همان زمان یکی، دو بار پیشنهاد نامزدی نمایندگی مجلس به من داده شد که قبول نکردم، چون آن زمان ماهیانه 12هزار تومان درآمد داشتم در حالی که در مجلس حقوق نمایندگان هشتهزار تومان بود. کارگران امروز وضعیت متفاوتی از گذشته دارند و به نظرم در درجه اول فرهنگ اجتماع است که بر سطح معیشت و رفاه کارگران اثر میگذارد. از سال 1354 که اعتصابات کارگری سازماندهی میشد تا زمان ورود حضرت امام(ره) به کشور، ایشان متوجه این قضایا بودند. در مصاحبههایی گفته بودند که زاغهنشینها انقلاب کردند و از انقلاب هم پاسداری میکنند و من دست کارگر را میبوسم. ولی این نوع نگاه بهتدریج در سیاستگذاریها کمرنگ شده و کارگران در شرایط نامناسبی قرار گرفتهاند. من راجع به تامیناجتماعی بارها گفته و نوشتهام که برخی قوانین چه بلایی بر سر ما آورده است؛ نگاه کارشناسی و تخصصی بیمهای در قوانین لحاظ نمیشود و از هر طرف دارند به سازمان تامیناجتماعی هجوم میآورند. سازمانهای بیمه اجتماعی در سطح جهانی اساسا اجازه دخالت دیگران حتی نهاد دولت را نمیدهند، جز اینکه بر عملکرد سازمان نظارت کنند. متاسفانه خیلیها حتی در سطوح بالای تصمیمگیری نمیدانند بیمه اجتماعی چیست، اما درباره آن تصمیم میگیرند. با هزینه سازمان بینالمللی کار به حدود 30 کشور دنیا از جمله کشورهای اروپایی سفر و برنامهها و شیوههای کار آنها را مطالعه کردم. زمانی وضعیت این بخش در کشور ساماندهی شد، ولی متاسفانه الان وضعیت طبق رویاها و آرزوهای کارگران نیست. سال 1334، مجلس به مرحوم دکتر مصدق اختیار داد تا دو سال بهصورت آزمایشی قانون بیمههای اجتماعی کارگران را اجرا کند. طبق قانون از سال 1334 تا سال 1354 سازمان بیمههای اجتماعی کارگران، ارکانی سهجانبه داشته است. سه نفر از سوی دولت، سه نفر از سوی کارفرمایان و سه نفر هم از تشکیلات کارگری معرفی میشدند. هیئتمدیره سازمان در آن دوره پنج نفر بود. یک نفر از نمایندگان بیمهشدگان، یک نفر از نمایندگان کارفرمایان و سه نفر نماینده دولت در هیئتمدیره حضور داشتند. هیئت نظارت هم مرکب از سه نفر بود به نمایندگی همین سه طرف. سال 1354 وقتی سازمان بیمههای اجتماعی به سازمان تامیناجتماعی تغییر نام یافت، تعداد نمایندگان دولت در شورایعالی سازمان از 3 به 10 نفر تغییر کرد که همین باعث اعتراض بیمهشدگان در همان زمان و سپس اجرانشدن قانون شد. در سال1355 تجدیدنظری در قانون صورت گرفت که به موجب آن، سهجانبهگرایی در اساسنامه گنجانده شد. سال 1358 لایحه قانون تشکیل سازمان تامیناجتماعی به تصویب شورای انقلاب رسید که در آن قانون مقرر شده بود سازمان منحصرا طبق اساسنامهای که به تصویب هیئتوزیران میرسد، اداره شود. اساسنامه سازمان تامیناجتماعی در تاریخ 13شهریور1358 به تصویب دولت موقت جمهوری اسلامی ایران رسید که در آن سهجانبهگرایی موردتایید قرار گرفته بود. با این حال در اصلاح ماده113 قانون مدیریت خدمات کشوری مصوب هشت اسفند1388ترکیب هیئتامنای سازمان تامیناجتماعی دوباره تغییر کرد. یکبار همه اشکالاتی را که به نظام قانونگذاری و اجرایی در ارتباط با مسائل سازمان تامیناجتماعی وارد است طبقهبندی کردهایم و طبق قانون، شکایتنامهای را به کمیسیون اصل 90 مجلس بردیم، اما هرگز به این دادخواست رسیدگی نشد. بارها هم به مجلس رفتهایم، اما افاقهای نکرده است. من در عمرم با جریان باد حرکت نکردهام. این بیوجدانی است که برخی هربار باد از هر طرف بوزد به آن سمت گرایش پیدا میکنند. در جشن کارگران در سال 1394 در حضور رئیسجمهوری سخنرانی کردم. 14هزار کارگر فریاد میزدند: «ای پیر پیشکسوت ما خدا نگهدارت باد.» من رودربایستی نکردم و انتظارات کارگران را صریح مطرح کردم. با وزارت بهداشت و درمان رکوپوستکنده حرف زدهام. نهاد دولت در کشور ما برخلاف تمام کشورهای دنیا برای کارگران بیمارستان مستقل نساخته و در پرداخت بخشی از حقبیمه کارگران هیچگاه بهموقع و کامل اقدام نکرده است. در سایر کشورها 8 تا 15درصد هزینه درمان بیمهشدگان را دولتها میپردازند. آنجا همه چیز سر جای خودش است. اکثر گردشگرانی که در دوران پیری به ایران و دیگر کشورها سفر میکنند کارگرهایی هستند که دولتشان دارد در ایام بازنشستگی امکاناتی برای تفریح و آرامش آنها فراهم میکند. آیا در ایران چنین امکاناتی برای کارگران -جز در موارد محدود- فراهم کردهایم؟
تمام این نکات را عرض میکنم تا بگویم تنها آرزویم این است که بحث سهجانبهگرایی در اداره سازمان تامیناجتماعی و اساسا بیمه اجتماعی کارگران جدی گرفته شود و به شرایط سابق برگردد.
منبع: هفته نامه آتیه نو شماره 155