حکیم میرزا سیّد محمدطاهر تنکابنی رحمهالله، زادۀ ۱۲۷۷ ق [: ۱۲۳۹ ش] در آخوند محلۀ [۱]رامسر است چنان که خود در زندگینامهاش مینگارد:
اعلم یا أخی فی الدّین أنّی قد ولدت فی سنة سبع و سبعین بعد الألف و مأتین من الهجرة النـبویّة-عـلی مـهاجرها ألف ألف سلام و تحیّة-و إن لم یکن لی تاریخ مضبوط قد غفل والدی عـن ذلکـ أوضاع،و لکن قد شهد جمع من أهل قریتنا علی ذلک بحیث حصل الاطمئنان بذلک،و کانت سنة الجدب و الغلاء و المجاعةأو قـد تـولّدت فـی قریة من قری التّنکابن تسمّی ب-«آخوند محلّه» [پانویس][/پانویس] من قری سـخت سر،و قد تبدّل الاسم المزبور فی هذا الزمان ب«رام سر».
برادران بزرگش یعنی آقایان محمد خان سرتیپ کلارستاقی و عبدالعلی معتضد السلطان از مجاهدان شجاع انقلاب مشروطه در تنکابن بودند و در ماجرای این قیام رشادتهایی از خود نشان دادند. پدر محمد طاهر شغل دولتی داشت و نائب حکومتی کلارستاق بود و چون از طایفه فقیه نصیری بودند، محمد طاهر در ادامه نام خانوادگی خود این نام را می نوشت.
میرزا دوران کودکی و تحصیلات مقدماتی را تا سن یازده سالگی در وطن خویش سپری کرد و سپس تا ۱۹ سالگی در بلوک لنگای تنکابن تحصیل نمود و بعد از آن به تهران رفت. ورود وی به تهران مقارن با پیریزی مدرسه سپهسالار جدید بود. لذا برای تحصیل علوم، نخست در مدارس «کاظمیه»، «قنبرعلی خان» و «حاج حسن» مسکن گزید و چون کاربنای مدرسه سپهسالار پایان یافت در آن جا اقامت نمود. او حدود پنجاه سال در این مرکز علمی و آموزشی می زیست و اشکالات فلسفه مشاء را برای طالبین علم حل می کرد.
وی در صفحه آخر شرح قیصری بر فصوص الحکم (چاپ سنگی) که به خودش تعلق داشته و اکنون در کتابخانه مجلس شورای اسلامی قرار دارد، چنین نگاشته است:
«در (۱۲۹۹ق) این بنده برای تحصیل علوم دینیه رسمیه به تهران آمده ام و ورودم در مدرسه معروف به کاظمیه بوده و در ششم محرم سنه مذکور به منزل پسر عمویم مرحوم شیخ عنایت الله ابن آقا نصر الله ـ رحمت الله علیهما ـ که در سال قبل از آن به تهران آمده بود و در آن مدرسه منزل داشت وارد شدم.»
او در تهران محضر درس برخی از مشهورترین حکیمان و عارفان و نیز فقیهان نامدار را دریافت و از خرمن علم و مکارم آنان خوشه ها چید. و چنانچه استاد شهید مرتضی مطهری اشاره می نماید او دوره میرزای جلوه و حکیم قمشهای و حکیم مدرس را درک کرده است.
استادان او در مجموع عبارت بودند از:
میرزا طاهر تحصیلات خود را در ادبیات عرب و فارسی، منطق، ریاضیات، طب، الهیات، عرفان، اخلاق، فقه، حدیث، تفسیر با استفاده از محضر استادان که اجمالا به آنان اشاره شد به پایان رسانید و اکثر عمر خود را به تدریس علوم معقول در مدرسه عالی ناصری (مدرسه سپهسالار جدید) مشغول بود همچنین او نه تنها در فلسفه و حکمت؛ بلکه در تمامی دانش های معقول و منقول توانمند به شمار می رفت و در هیأت و طب قدیم کمتر کسی به پایش نمی رسید؛ در مدرسه کاظمیه و مدرسه عالی حقوق و علوم سیاسی به تدریس معقول مشغول بود. به ریاضیات آگاهی بسیار داشت و تحریر اصول اقلیدس ـ از خواجه نصیر الدین طوسی ـ را تدریس می نمود. در آن سال ها که وی استاد درس معقول در مدرسه سپهسالار بود، بامداد هر روز کتابهای درسی را با سادگی در زیر بغل می گرفت. از خانه خود واقع در خیابان ری پیاده به مسجد سپهسالار می رفت. او پس از عبور از سه راه امین حضور و سرچشمه به مدرسه می رسید و پس از پایان درس و بحث این راه نسبتا طولانی را تا منزل مجدداً می پیمود. خانه او که در حقیقت دار العلم بود و در آن همواره به روی دانش پژوهان و طالبان معرفت باز بود.
وی از جمله مدرسان علوم سیاسی نیز به شمار می رفت. در مجالس و محافل او مخاطبان سراپا گوش می شدند و وقتی در مباحث ادبی و بخصوص علم رجال صحبت آغاز می کرد آن چنان متحیر می گردیدند که گویی قفل سکوت بر دهانشان زده اند.
شاگردان او عبارتند از:
درجه دانش میرزا طاهر تنکابنی در فلسفه به حدی رسید که به فیلسوف شرق شهرت یافت و به تعبیر استاد شهید مرتضی مطهری او از اساتید مسلم فلسفه در دوران اخیر و ممحض در فلسفه بود. احاطه وی به متون و آرای فلاسفه حیرت انگیز بوده است.
نصرت الله امین که از محشورین و نزدیکان میرزا طاهر تنکابنی بوده است در کتاب مشاهیر رجال صفحه ۲۰۹ می نویسد:
می توان گفت که آن مرحوم حکیمی فقیه و فقیهی حکیم بود.در هیأت و نجوم استاد و در طب قدیم هیچ یک از معاصران به پایه او نمی رسیدند. اغلب اطبای قدیم به شاگردیش افتخار می کردند و هر یک از آنان در موقع بیماری نزدش معالجه و مداوا می نمودند. در محافل و مجالس وقتی شروع به صحبت می کرد به گونهای شنوندگان را شیفته خود می نمود که در بادی امر تصور می شد آن شادروان تمام هم خود را مصروف ادبیات عرب و ایران و علم رجال نموده است. چندین هزار بیت قصاید عربی و فارسی را در حافظه داشتند. خطشان بسیار زیبا بود و کتبی که به خط ایشان استنساخ شده در کتابخانهاش فراوان بود. اگر بگوییم از لحاظ عرفان، میرزا در عصر خود یکی از اوتاد به شمار می رفت، خطا نگفتهایم. اگر کسی به حالات روحانی وی آشنایی داشت می دانست که وی عارفی ربانی بود. هیچ گاه دل از یاد و لب از ذکر خدا فراغ نداشت. اغلب شبها را به ریاضت میگذراند و همواره با خدای خود راز و نیاز داشت. حافظهاش به قدری (قوی) بود که تا آخرین دقایق حیات خود مطلبی را که شنیده و یا خوانده بود فراموش ننمود و به کمک این حافظه سرشار و مطالعات عمیقانهاش بود که وقتی کوچکترین سوال علمی از او میشد بدون مراجعه به کتاب ساعتها دربارهاش صحبت میفرمود. حتی اغلب اتفاق میافتاد در موقع ذکر مطلبی از کتابی، صفحه آن کتاب را بدون کوچکترین اشتباهی بیان می کرد. صراحت لهجه و شجاعت مرحوم میرزا زبانزد همه بود. حقایق را بدون پرده میگفت و از هیچ کس در این مورد بیم و هراسی نداشت. مناعت طبع و علو نفسش به قدری بود که با این که تمام املاک او گرفته شد و دستش از همه کاری کوتاه گردید و حتی افراد خانوادهاش را از ادارات بیرون کردند دست احتیاج به سوی هیچ کس دراز نکرد.
میراث گرانقدر میرزا محمد طاهر تنکابنی در مدت عمر پر برکت خود کتابخانه ای مشتمل بر چهار هزار جلد کتاب خطی و سنگی و نفیس گرد آورده بود. که با توجه به احاطه کافی وی به علوم گوناگون از حیث کیفیت کم نظیر و بلکه بینظیر بود.
شیخ آقا بزرگ تهرانی در کتاب نقباء البشر می نویسد:
در کتابخانه این مرد فاضل و عارف نسخههای نفیس نگهداری میشد که برخی از آن ها در اواخر عمر او هنگام کسالت و بیماریاش به کتابخانه مجلس شورا فروخته شد و باقی مانده کتابهای او را بازماندگانش برای ادای قرضی به همان کتابخانه فروختند.
شادروان استاد سید محمد محیط طباطبایی، دانشمند اهل زواره، در این باره گفته است:
کسانی که مرحوم میرزا طاهر را دیدهاند نیک میدانند که هم مدرسی والا مقام بود و هم شخصیتی مورد توجه و احترام. من در مباحثات با ایشان شرکت میکردم و همواره از محضرشان استفاده میبردم. بر وی ستم بسیار رفته بود. از کار برکنارش کردند و مقام قضاوت را از وی گرفتند و گوشه نشینش ساختند. ... روزی مرا به منزل خود دعوت کرد تا کتابخانه اش را ببینم و در همین دیدار با فرزند برومندشان نیز آشنا شدم. چندی بعد از آن،میرزا به سرای باقی شتافت و آقا زاده ایشان به من مراجعه کرد و گفت: برای پرداخت مقداری قرض، گریزی جز فروش کتابهای پدر نیست. من ایشان را از آن کار منع کردم و موضوع را با کتابخانه مجلس در میان گذاشتم و با موافقت ایشان قرار شد که کتابها به کتابخانه مجلس منتقل شود و مبلغ قرض نیز از طریق بودجه مدرسهای که میرزا در آن تدریس میکرد تأمین و پرداخت گردد. قراردادی تنظیم شد که متن آن را خود تهیه کردم و در آن این شرط را قرار دادم که کتاب های مزبور در مخزنی به نام مرحوم میرزا محمد طاهر محفوظ بماند و این چنین شد نتیجه آن که به خاطر خواهش و وساطت من و بزرگواری آقا زاده آن حکیم فقید، مجموعه ای شامل ۱۴۰۰ - ۱۳۰۰ نسخه خطی ممتاز به همراه حدود ۱۶۰۰ ـ ۱۵۰۰ کتاب چاپ سنگی نفیس در بخشی به نام آن مرحوم جای گرفته و برای همیشه باقی خواهند ماند.
حکیم میرزا مهدی الهی قمشهای به علامه حسن زاده آملی گفته بود:
آن مرحوم با بودن میراث ملکی قابل توجه در مازندران به دلیل فشار رضا خان کارش به جایی رسید که به فروختن کتابهایش ناچار شد و از فروش آنان ارتزاق می کرد؛ ولی قسمت عمده کتا بهایش نسخه های نفیس خطی بود که آنها را نفروخت و نگه داشت و بعد از رحلتش همه آنها را به کتابخانه مجلس فروختند. امکان نداشت میرزا کتابی را در کتاخانه اش بگذارد مگر این که تمام آن کتاب را با دقتی که مخصوص خودش بود از صدر تا ذیل می خواند از این رو اغلب کتابهای موجود در آن کتابخانه حواشی مفیدی از ایشان در بردارد که ارزش کتاب را چندین برابر کرده است. در اثر مطالعه این کتابها و هوش سرشار میرزا خودش یک کتابخانه متحرک از نظر فلسفه، حکمت، عرفان، طب قدیم و فقه و ادب بود. مقدار قابل توجهی از کتابها را با خط زیبای خویش استنساخ نموده بود و در کتابخانهاش نگهداری میکرد.
شهرت میرزا و علاقه وافری که همه مردم به خصوص علما و طلاب علوم به آن مرحوم داشتند به ویژه صراحت لهجه و شجاعت او در بیان حقایق که خاص ایشان بود، موجب گردید تا آن حکیم عالی مقام در دوره اول مجلس شورای ملی که انتخابات صنفی بود از سوی طلاب تهران به وکالت مجلس شورا برگزیده شود. چون آن مرد دانشور و اهل فضیلت طرفدار آزادی بود این انتخاب را پذیرفت. از هفدهم شعبان (۱۳۲۴ق) تا جمادی الاول (۱۳۲۶ق) که مجلس اول قهراً تعطیل گردید در مجلس بود؛ ولی دست از کار اصلی خود یعنی تعلیم و تعلم بر نداشت و باز هم بهترین مونسش کتاب بود و بهترین وقتش موقعی بود که به مطالعه و مباحثه می پرداخت. در دوره سوم مجلس نیز همراه با عدهای از وکلا و مشروطه طلبان مبارزین و مشاهیر سیاسی از جمله شهید سید حسن مدرس، سید محمد رضا مساوات، حسین استرآبادی، محمد تقی شاهرودی، سید حسن ذاکری و چند تن دیگر در سیام آبان (۱۲۹۴) به عتبات مقدس عراق رهسپار گردید و مدت چهار سال در شهر های کاظمین، کربلا، موصل و بغداد اقامت نمود. در این هنگام با افراد و مجامع مختلف علمی در تماس بود و با عالمان اهل سنت آن سامان به بحث در خصوص مباحث کلامی، اعتقادی و حقانیت مذهب تشیع و پیروی از شیوه امامان شیعه پرداخت و در گفت و گوهای علمی با عالمان آن سامان خاطرات جالب توجهی از خود به یادگار نهاد و فوق العاده مورد تجلیل و احترام واقع گردید. در زمان مهاجرت، با این که میرزا در تهران نبود برای دوره چهارم مجلس از سوی اهالی تهران انتخاب گردید و در موقع ورود ایشان و سایر مهاجران به تهران، مردم استقبال شایانی از آنان نمودند. پس از ورود، از ۳۰ مرداد ۱۳۰۰ تا ۳۰ خرداد ۱۳۰۲ برای آخرین بار وکیل مجلس بود. اما میرزا طاهر تنکابنی از شرکت در جلسات مجلس چهارم خود داری نمود.
ناگفته نماند که مقارن کودتای سوم اسفند (۱۲۹۹) همراه با گروهی از عالمان و سیاستمداران از جمله شهید مدرس دستگیر و محبوس گردید. این برنامه توسط سید ضیاء الدین طباطبایی مدیر روزنامه رعد که عامل کودتا بود انجام گرفت. برخی منابع تاریخی و نیز خاطراتی که از مرحوم تنکابنی نقل شده یا در مذاکرات مجلس ضبط گردیده است بر صراحت لهجه و بی پروایی این حکیم در برخورد با عوامل استبداد حکایت دارد.
میرزا طاهر تنکابنی علاوه بر امور تدریس و وکالت مجلس، مدتی شغل قضاوت را نیز عهده دار بود و از پانزدهم شعبان (۱۳۲۷ق) (دهم شهریور۱۲۷۸) از قضات عالی رتبه دادگستری به شمار می آمد و در تشکیلات جدید عدلیه از سوی علی اکبر داور در ابتدا رئیس محکمه های بدایت و استیناف بود و در سال (۱۳۳۰ق) به وکالت انتخاب شد. در سال (۱۲۹۸) به عدلیه بازگشت و به عنوان عنصر دیوان عالی تمیز به خدمت قضایی پرداخت.
در فروردین سال (۱۳۱۱) میرزا طاهر و جمعی از بستگان او که در تنکابن، کلارستاق و کجور اقامت داشتند دستگیر و زندانی شدند. علت ظاهری قضیه غصب املاک آنان توسط رضا شاه بود. در واقع رضاخان زمینهای خاندان بنی فقیه را به زور و عنف تصاحب کرد. عدهای از بزرگان مسلمان مشروطیت تنکابن دستگیر و تبعید گردیدند و مرحوم حکیم و فیلسوف و استاد بی نظیر عصر یعنی میرزا طاهر تنکابنی و غیر هم به کاشان تبعید شدند. البته مرحوم میرزا قبل از تبعید به کاشان مدت دو ماه در زندان قصر محبوس بود. پس از تحمل یک سال مشقت در دوره تبعید گویا محمد علی فروغی آزادی ایشان را از رضاخان درخواست کرد، گرچه مشکلات و ضربات فراوان یکی پس از دیگری بر وی وارد می آمد و زندگی را به سختی می گذرانید و مدتی نیز او را به همراه بستگان و اطرافیان که بالغ بر دویست نفر بودند آن هم بدون کمترین آذوقه به نقاط کویری و جنوبی کشور (ابتدا کاشان و کرمان و بعد فارس) تبعید کردند؛ ولی ایمان و اخلاص و وارستگی میرزا طاهر بدان اندازه بود که با وجود تمام مشقت ها هیچ گاه دل ازیاد خدا و زبان از ذکر حق دور نداشت و آن هنگام که به تهران بازگشت و از تدریس در مدرسه سپهسالار منع گردید و همچنان در مدرسه کاظمیه و خانه خود افاضه می فرمود.
هنگام افتتاح دوره نخست دانشکده معقول و منقول این دانشمند گرامی برای تعلیم فلسفه دعوت شد؛ ولی در اثر انتقاداتی که از نظام دیکتاتوری می کرد او را بر کنار کردند. میرزا طاهر عشق و علاقه وافری به این دانشکده داشت؛ به همین دلیل حتی پس از برکناری او از استادی این مرکز علمی تا وقتی که او را به دانشکده راه میدادند میآمد و در صحن و یا حجره های مدرسه می نشست و مطالب فلسفی و علمی را مطرح میساخت و در ضمن از او ضاع کشور و وضع مردم گفتگو میکرد. همین صراحت و شهامت اخلاقی او باعث شد که معاون دانشکده دستور داد وی را به دانشکده راه ندهند و از ورود میرزا جلوگیری نمایند، به ایشان گفتند از طرف مقامات عالیه ورود شما برای همیشه به مدرسه عالی سپهسالار (دانشکده مزبور) ممنوع گردیده است. در این حوادث میرزا خم به ابرو نیاورد و چون منظورش افاده و تدریس بود و مکان خاصی را در نظر نداشت از کار خویش دلسرد نشد و همچنان در مدرسه کاظمیه و منزل خویش به تدریس و ارشاد طلاب مشغول بود.
در همان ایام عسرت و تبعید، میرزا طاهر رسالهای در مقام حضرت علی علیه السلام نگاشت. او در هنگامهای که طغیان دیو مازندران و قدرت مستبد وقت بیداد مینمود. در عین پریشانی احوال خود؛ چنین نوشتهای را ترتیب داد که حاکی از قوت ایمان راسخ آن مرحوم است. زمان نگارش اثر مزبور موقعی است که عموم دانشوران عصر و حتی برخی از شاگردان خود او به پیروی از دیو ستم دربار دست از شعائر دینی برداشته و غرق در افکار شیطانی و شهوات نفسانی بودند و در وادی گمراهی گام می زدند. مصائب حکیم تنکابنی از موقعی آغاز گردید که توجه رضاخان که پیش تر بخش بزرگی از اراضی شمال را غصب کرده بود متوجه محال ثلاثه (کجور، کلارستاق و تنکابن) گردید و سرشناسان منطقه را به سایر نقاط ایران کوچانید و اراضی این منطقه را ضبط و ضمیمه املاک سلطنتی نمود. حکیم تنکابنی، ملکی در منطقه داشت که از تسلیم آن ها خود داری کرد و به رغم آن که در آن هنگام به علت بیماری بستری بود، دستگیر، زندانی و تبعید گردید.
میرزا محمد طاهر تنکابنی با آن دانش و معرفت از نگارش کتاب مستقل اجتناب میکرد و عقیده داشت آن چه را ضرورت داشته که به رشته نگارش درآید، عالمان سلف نوشتهاند و هنر ما باید این باشد که محصول اندیشه آنان را بفهمیم و درک کنیم و برای دیگران باز گوییم. میرزا روشن (طاب ثراه) که خود از بزرگان و شاگردان میرزا طاهر تنکابنی بود با نهایت سهولت (مصباح الانس) قاضی فناری را تدریس می کرد. با وجود این آثار ذیل از میرزا محمد طاهر به صورت چاپی و یا خطی باقی نمانده است.
۱. مختصر شرح احوال میرزای جلوه
این نوشته اولین اثر مستقل میرزا محمد طاهر تنکابنی است که درباره استاد خود آقا ابوالحسن جلوه نگاشته است. که در سال (۱۳۰۵) در شماره ۲۱ مجله آینده، سال دوم، چاپ شده است.
۲. رساله در توصیف و گزارش کتب درسی قدیم.
میرزا طاهر این رساله را به سال (۱۳۱۸) به درخواست سید حسن نقی زاده نگاشته است. حکیم در این رساله تقریباً تمامی کتابهای رایج در حوزههای درسی قدیم را نام برده و شرح مختصری درباره آن کتابها داده است. همچنین به سایر حوزههای علمیه جز حوزههای ایران و عراق پرداخته و از کتابهای متداول در حوزههای اهل سنت در کردستان، مصر و شهرهای ماوراء النهر که در آن زمان تحت سیطره تزارها و سپس بلشویکها قرار داشتند نیز بحث به میان آورده است. این رساله در دو بخش و به ظاهر با کمی فاصله زمانی از یکدیگر نوشته شده است. این رساله در فرهنگ ایران زمین، جلد بیستم به کوشش ایرج افشار و نیز مجله حوزه، شماره ششم (شهریور ۱۳۶۳) درج شده است.
۳. زندگی نامه برخی از حکما، عرفا و متکلمان
این زندگی نامه شامل شرح حال مختصر و تصانیف چهل و دو نفر از مشاهیر، حکیمان، عارفان و متکلمان مسلمان است، استاد سید مصطفی محقق داماد در کتاب نخبگان علم و عمل در ایران برای اولین بار آن را به طبع رسانیده است.
۴. تشریح چشم
رسالهای است بر اساس نظر حکیمان مسلمان در خصوص ویژگیهای چشم که در نامه فرهنگستان علوم به چاپ رسیده است.
۵. رساله ای در صناعات خمس
این رساله با موضوع منطق از آثار میرزا طاهر ناتمام مانده است.
۶. حواشی بر کتاب قانون ابو علی سینا
این اثر تاکنون به طبع نرسیده و در کتابخانه مجلس موجود است.
۷. حواشی بر «الجواهر النضید فی شرح منطق التجرید»
تجرید منطق از خواجه نصیر طوسی است که شرح معروف و مهم آن از علامه حلی با همین عنوان است و حکیم تنکابنی بر این اثر حواشی محققانهای نوشته که شرح مذکور و حواشی او در سال (۱۳۱۰) در تهران به طبع رسیده است.
۸. حواشی بر اساس الاقتباس خواجه نصیر طوسی
استاد محمد تقی مدرس رضوی در سال (۱۳۲۷ هـ ش) این اثر را در تهران به چاپ رساند که برخی از حواشی حکیم تنکابنی در آن آمده است.
۹. حواشی بر کتاب «الدرة الفاخرة» نور الدین عبدالرحمن جامی
نسخه متعلق به مرحوم تنکابنی شامل متن کوتاه «الدرة الفاخرة»است که تعدادی از حواشی جامی در هامش آن نقل شده است. متن آن به خط نسخ میرزا طاهر است اما حواشی اعم از نوشتههای جامی و توضیحات میرزا محمد طاهر به خط نستعلیق است.
۱۰. رسالهای در حقانیت علی(ع) و حب آن بزرگوار
مطلع این رساله چنین است:
بسم الله الرحمن الرحیم، اعتصمت بالله و توکلت علی الله، علی حبه جنة، قسیم النار و الجنة، وصی المصطفی حقا، امام الانس و الجنة.
همراه با تفسیر احادیث منوره در این مورد که در تاریخ نوزدهم خرداد ۱۳۱۹ نوشته شده است.
۱۱. تصحیح و مقابله کتاب تمهید القواعد ابن ترکه اصفهانی
او در تکمیل این یاد داشت و نفاست نسخه خود می نویسد:
در یوم سه شنبه ۴ شهر محرم الحرام ۱۳۲۲ هجری از مقابله این کتاب، با نسخه ای که در سال ۸۴۵ ق که قریب به زمان تصنیف این شرح نوشته شده بود فراغت حاصل نموده ام
متذکر می گردد او به هنگام تصحیح این اثر آن را نزد استادش محمد رضای صهبای قمشه ای قرائت کرده است.
آنها که روزی به نام شاگردی میرزا طاهر تنکابنی کسب و کار و افتخار می کردند؛ این مرد بزرگ را از کار تدریس معقول برکنار ساختند و از رفت و آمد میرزا طاهر به مدرسه سپهسالار ممانعت به عمل آوردند.
وی سرانجام در هشتاد و دو سالگی،به تاریخ دهم جمادی الأخری سال ۱۳۵۹ [۲۵ تیر ۱۳۱۹] در دماوند، نـدای پروردگـار را لبیک گفت و به جوار رحمت حق شتافت. بدن مطهرش را به تهران آورده و در مقبره ابن بابویه، در جوار شیخ صدوق قدس سرّه دفن نمودند.
زندگینامه خودنوشت میرزا محمدطاهر تنکابنی
۱. سادات آخوند محله، نـسبشان به امام زین العـابدین عـلیه السّلام میرسد