نام کتاب: سبك زندگى (زمينههاى پذيرش آداب)
نویسنده: دكتر على حسين زاده
انتشارات: قم؛ مؤسّسه آموزشى و پژوهشى امام خمينى، چاپ اوّل، 1393
آن چه در فصل نخست كتاب ارائه گرديده، عبارت است از: تحليل واژگانى «ادب» تعريف آن: «كيفيت رفتار و صورت نيكوى رفتار» و فرق اخلاق و آداب: «گزارههاى حاكى از رفتارهاى ارزشى فرازمانى و فرامكانى، ناظر به اخلاق و گزارههاى حاكى از رفتارهاى ارزشى زمانمند و مكانمند، ناظر به آداب هستند.» (سبك زندگى- زمينههاى پذيرش آداب؛ دكتر على حسين زاده /19)
امّا سبك زندگى از ديدگاه نويسنده بر «هيئت تركيبى آداب و آداب رفتارى برگزيده يك جامعه» اطلاق مىشود:
«يعنى رفتارهاى ساده و جلوههاى ظاهرى ما وقتى به صورت يك پارچه در نظر گرفته مىشود، سبك زندگى ما را رقم مىزند. الگوى مصرف، معاشرت، لباس پوشيدن، حرف زدن، تفريح، گذراندن اوقات فراغت، آرايش ظاهرى، طرز خوراك، معمارى شهر و بازار، دكوراسيون منزل و امثال آن، در يك بسته كامل از سبك زندگى ما قرار دارند. اين جلوههاى رفتارى، ظهور خارجى شخصيت ما در محيط زندگى و نشانى از عقايد، باورها، ارزشها و علاقههاى ما هستند و تركيب آنها شخصيت فردى و اجتماعىمان را نشان مىدهد.» (همان/21)
در تبديل شدن مجموعه عناصر زندگى به سبك زندگى به حدّ نصابِ انسجام رسيدن آنها و وجود همخوانى و تناسب ميان آنها ملاحظه مىشود; يعنى بايد ميان نظام ارتباطى با نظام معيشتى، نظام اعتقادى، نظام فرهنگى و نظام مصرف زندگى تناسب برقرار باشد.
از آنجا كه بيشتر رفتارهاى ارزشى پديد آورنده سبك زندگى اختيارىاند، سبك زندگى از قابليت ايجاد و نيز تغيير برخوردار است; گو اين كه ممكن است پارهاى از شرايط اجتماعى حاكم، تغيير و تحوّل در سبك زندگى را با دشوارى فراوان روبهرو سازد.
بارى، سبك زندگى هم شخصيت فردى و هم هويت اجتماعى را فراهم مىسازد.
در فصل دوّم اثر، اركان اصلى هويت اجتماعى جامعه و مايههاى تفاوت جوامع مختلف; يعنى باورها، ارزشها و سبك زندگى آنها بيان مىگردد. آشكارترين لايه هويت هر جامعه، سبك زندگى و بيانگر سبك زندگى، آداب، دانسته شده است.
نويسنده، با توجّه دادن به سبك زندگى جوامع اسلامى، بر اين نظر است كه:
«بى توجّهى به سبك زندگى ممكن است به باورها و ارزشهاى دينى آسيب بزند. وقتى مردم نتوانند ميان شيوه زندگى خود و باورها و ارزشهاىشان ارتباط برقرار كنند، پس از مدّتى ممكن است از باورها و ارزشهاى خود دست بردارند و آنها را ناكارآمد تلقّى كنند و حتّى باورها و ارزشهاى اسلامى را زير سؤال ببرند و به پندار خود آنها را متعلّق به گذشته و جوامع غير پيشرفته بدانند.» (همان/28)
و با توجه به «نقش بيانى» آداب اسلامى در سبك زندگى اسلامى، فصل دوّم كتاب، به رابطه ميان مسلمانى و آداب اسلامى اختصاص داده شده است.
از آنجا كه شيوه الگويى از اثر گذارترين شيوه تربيتى است، در اين فصل، با هدف فراهم آمدن آشنايى درست با مفهوم ادب، از طريق معرّفى الگوهاى رفتارى شايسته، به تحليل الگوى رفتارى پيامبران وارسته الهى: نوح علیهالسلام، ابراهيم علیهالسلام، موسى علیهالسلام، عيسى علیهالسلام، پيامبر اعظم صلی الله علیه و آله و سلم و شمارى از معصومان علیهمالسلام - اميرالمؤمنين علیهالسلام و امام صادق علیهالسلام - پرداخته شده است.
زمينههاى پذيرش آداب، عنوان فرعى كتاب را تشكيل مىدهد.
هم از اين رو، در فصل سوم، چهارم، پنجم و ششم كتاب، به ترتيب از نقش عقل، اعتقادات، آموزش و معاشرت و همنشينى در پذيرش آداب سخن به ميان آمده است.
در فصل سوم كتاب، كه به «نقش عقل در پذيرش آداب» اختصاص دارد، آمده است:
«آيين اسلام عقل و تزكيه را با يكديگر مرتبط و تعليم و تربيت دينى را به روحيه تعقّل و استفاده مناسب از آن وابسته دانسته است.» (همان/68)
«عقل محور نيكيهاست. چنانكه انسان آن را داشته و در عمل بدان پاىبند باشد، ديگر خوبيها، به تبع آن پديد مىآيد.» (همان/70)
در ادامه اين فصل، مدارا در رفتار و معاشرت خير، رفتارهاى متواضعانه، ايمنى ديگران از شرّ، احساس خوشبختى و آرامش، از مهمترين كاركردهاى عقل در حوزه رفتار برشمرده شده است.
در فصل چهارم كتاب به «نقش اعتقادات در پذيرش آداب» پرداخته مىشود.
در اين فصل به روشنى بيان مىشود كه اعتقاد به: اقسام توحيد الهى درعالَم هستى، جايگاه ويژه انسان در عالَم خلقت، عامل خوشبختى انسان (قرب الهى)، محور بودن اعتدال در زندگى اجتماعى (دنيا نه جاى خوش گذرانى و لذّت جويى، بلكه مزرعه آخرت و محل آزمايش است)، رابطه ميان ظاهر و باطن انسان و تأثير و تأثّر متقابل ظاهر و باطن آدمى، تأثير وراثت و فرهنگ خانواده (تأثير تقوا و اخلاق در اصالت خانواده)، تقدّس رفتارها حتّى در اوقات فراغت، بزرگ شمردن و حفظ حريم ميان نامحرمان در محيط اجتماعى، محور بودن آخرت و وابسته و دلبسته دنيا نشدن در انتخاب نوع و رفتار انسان سخت تأثير گذار است.
در فصل پنجم «نقش آموزش در پذيرش آداب» مورد بحث قرار گرفته است. پرورش انسانها در گرو تعليم و تعلّم است و تعالى علمى زمينه را براى پذيرش آداب از سوى دانش پژوهان هموار مىسازد.
آموزش از ضرورىترين عوامل ترغيب به پاىبندى به آداب در زندگى انسانهاست.
ميان دانش و احساس مسؤوليت پيوند برقرار است و در اصل، علم مسؤوليتآور است.
چنانچه آثار و كاركردهاى التزام به آداب و رعايت آنها تبيين گردد و حكمت آنها بيان شود، آمادگى مخاطب در پذيرش آنها افزونتر مىشود.
هم از اين رو، در آموزههاى قرآن و عترت، اين اسلوب در آموزش به كار گرفته شده است.
در فصل ششم كتاب، نقش معاشرت و همنشينى در پذيرش آداب به بوته بررسى گذارده شده است.
با نقش آفرينى معاشرت در زندگى، كه شمارى آن را از اصلىترين نيازهاى روحى و روانى انسان دانستهاند، فضائل و رذايل نمود مىيابند.
«بسيارى از فضايل و رذايل اخلاقى در فضاى ارتباطات ظهور مىيابد; فضايلى چون تعليم و تعلّم، عدالت و انصاف و رذايلى چون تكبّر، ريا و غيبت در فضاى ارتباط با ديگران خود را نشان مىدهد.» (همان/186)
بنابراين، آگاهى از آداب معاشرت در انواع آن (انسانى، آيينى، اجتماعى، دوستانه، خانوادگى) ضرورى مىنمايد.
از سوى ديگر، همنشينى نيز از مهمترين عوامل تأثير گذار بر پذيرش آداب از ديگران، خواه در مظاهر حيات فردى و خواه در مظاهر حيات اجتماعى است.
«همنشينى، مناسبات و روابط مستمر و شخصى ميان افراد است كه محصول مشابهت آنان در علايق منافع و ديدگاههاست و آن را بايد درباره گروههايى به كار برد كه به دليل شباهتهايى به يكديگر پيوند مىخورند و با هم نشست و برخاست دارند.» (همان/193)
در ميزان تأثير پذيرى همنشينان از آداب و شيوههاى زندگى فردى و اجتماعى يكديگر، مقدار و عمق ارتباط و اختلاط و مقدار ارزشى كه براى هم در نظر دارند، نقش دارند.
انسانها، از رهاورد همنشينى با نيكان و بدان، به آثار و بركات، يا پيامدهاى خوب و بد دچار و از درجات بهرهمند يا به دركات مبتلا مىشوند. از اين رو، تعاليم قرآن و عترت در اين باره بيانات و توصيههايى دارند.
منبع: نشریه حوزه، شماره 174.