کد خبر: 28253844
تاریخ انتشار: یکشنبه 16 اسفند 1394
خانه » حواشی » رسالت » همراهی با امام (ره) در سفر به کربلا، بهترین خاطره من است
نسخه چاپی
ارسال به دوستان
حجت الاسلام و المسلمین اختری:

فردا صبح دیدم نمی شود و طاقت ندارم در مدرسه بنشینم و ببینم چه می شود. وقتی متوجه شدم یک اتوبوس دیگر در مدرسه در حال جمع کردن گروهی دیگر از طلاب برای رفتن پیش امام است من هم سوار شدم. پیش خودم گفتم اگر گرفتند که گرفتند و اگر نگرفتند...

به گزارش چی 24 به نقل از رسالت:
 
 
 

زمانی که قم را به قصد ادامه تحصیل در نجف اشرف ترک کرده و وارد عراق شدم، بین طلبه ها این زمزمه بود که شاید چون یک سال از تبعید امام گذشته است، ایشان را از ترکیه به ایران بازگردانند. من هم چون دیگر از ایران خارج شده بودم بسیار ناراحت بودم که شاید دیگر هیچ وقت نتوانم امام را ببینم. مخصوصاً که به شکل قاچاقی به عراق رفته بودم.

من پس از ورود به نجف به مدرسه آیت الله العظمی بروجردی نزد یکی از دوستانم که در آن جا تحصیل می کرد رفتم و در حجره ایشان مهمان شدم. همان طور که نشسته بودم، دیدم که بیرون از حجره عده ای از آقایان و طلبه ها که نشسته اند، در مورد ورود امام به نجف صحبت می کنند. تعجب کردم که این صحبت ها چیست؟ آمدم بیرون، همان آقایی که داشت صحبت می کرد رو به من کرد و پرسید: شما از قم آمدید؟ در قم چه خبر بود؟ من هم اخبار قم و شایعاتی که آنجا بود را به ایشان گفتم.

ولی اراده و مشیت خدای متعال بر این بود که من سعادت دیدار امام را داشته باشم؛ زیرا همان روزی که من وارد نجف شده بودم امام هم از ترکیه به بغداد رسیده بودند.

«مرحوم حاج آقا مصطفی» اطلاع دادند که امام در بغداد هستند. لذا همان شب پس از نماز یک مینی بوس از طلاب مدرسه آقای بروجردی به سمت کاظمین حرکت کرد و یک مینی بوس دیگر هم آماده بود تا پس از پر شدن به کاظمین برود. من به دوست خودم گفتم که اجازه بده من هم بیایم. آن ها گفتند تو تازه و قاچاقی آمده ای هنوز کارت عبور و مرور هم نداری. تو را در راه می گیرند. من آن شب نرفتم و در مدرسه ماندم.

اما فردا صبح دیدم نمی شود و طاقت ندارم در مدرسه بنشینم و ببینم چه می شود. وقتی متوجه شدم یک اتوبوس دیگر در مدرسه در حال جمع کردن گروهی دیگر از طلاب برای رفتن پیش امام است من هم سوار شدم. پیش خودم گفتم اگر گرفتند که گرفتند و اگر نگرفتند که چه بهتر. الحمدلله دستگیر نشدم و وارد کاظمین شدیم و همان روز ظهر نزد امام مشرف شدیم.

پس از آن من توفیق داشتم در کاظمین و در سامرا همراه امام باشم و اولین بار زیارت کربلای معلی را با امام مشرف شدم. این باعث شده الآن هم که من به آن جا می روم بهترین چیزی که به یاد بیاورم نمازهایی باشد که پشت سر آن بزرگوار خواندم.

آن زیارت اولی که من در کنار امام از حرمین امام حسین (ع) و ابوالفضل العباس (ع) انجام دادم، بهترین خاطره من از کربلا است. آن زیارت بسیار بسیار خاطره انگیز بود. وقتی امام برای زیارت قصد کردند فکر می کنم نزدیک غروب بود. ایشان طبق عادت همیشگی وارد حرم شدند و مشرف شدند. من هم در خدمت ایشان بودم.

بعد از آن هم که امام وارد نجف شدند ما از مستقبلین امام در نجف بودیم. ده روز امام در نجف حضور داشتند و خدمتکاری نداشتند. ما با همه وجودمان در خدمت امام بودیم و وظیفه پذیرایی از مهمانان را بر عهده داشتیم. بودن کنار امام و خدمت کردن به ایشان از بهترین خاطرات من است. خدمت به امام بزرگترین افتخاری است که من داشته ام و الآن هم خوشحال هستم که هنوز در خط اسلام و امام خدمت می نمایم.

منبع: ابنا

 

برچسب ها
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
طراحی پرتال خبری، توسط پارس نوین