کد خبر: 34590384
تاریخ انتشار: سه شنبه 17 فروردين 1395
خانه » حواشی » رسالت » راهکارهای اسلام برای شاد بودن
نسخه چاپی
ارسال به دوستان
پایگاه فرهنگی تبلیغی رسالات:

به گزارش چی 24 به نقل از رسالت:
 
 
 
 

سی و سومین جلسه دانش‌‌‌‌افزایی تخصصی علمی - مهارتی کارشناسان مرکز ملی پاسخگویی به سؤالات دینی، ویژه کارشناسان بخش پاسخگوی مشاوره دینی دوشنبه 16 فروردین ماه سال جاری در اتاق جلسات کانون بحث و انتقاد دینی شهید هاشمی‌‌نژاد برگزار گردید.

برخی از مباحث مطرح شده در این جلسه توسط فاضل ارجمند سید محمد علی واعظ موسوی در زیر آمده است:

برای این جلسه من 2 موضوع را در نظر گرفته ام؛ یکی بحث «شادی» است. با توجه به نزدیک شدن به ماه رجب و شعبان.

امام علی علیه‌السلام نماد شادی هستند. می‌گویند کسی که می‌خواهد غصه‌هایش برطرف شود باید ارتباطش را با ایشان بهبود ببخشد. امام صادق علیه‌السلام هم فرموده‌اند که من تعجب می‌کنم کسی که غصه دارد چرا به ذکر «لا حول و لا قوة الا بالله العلی العظیم» پناه نمی‌برد.

موضوع دومی که در نظر گرفته‌ام نشانه‌های هوش اجتماعی است. این موضوع در مهمانی‌های عید و در برخورد با افراد مختلف به ذهنم رسید که در این جلسه مطرح کنم. این که از کجا بفهمیم که یک نفر هوش اجتماعی بالایی دارد.

من بحثم را با دو سؤال شروع می کنم: به نظر شما عامل اصلی شادی در افراد چیست؟

گفته می‌شود برخی از موضوعات محل اختلاف آراء است. یعنی موضوع در نگاه اول ساده به نظر می‌رسد اما وقتی نظر افراد مختلف را می‌پرسی می بینی که نظرات بسیار متفاوت است. یکی از این موضوعات همین شادی است. صاحب نظر ها سر این مسئله بحث دارند که شادی چیست. لذا قبل از اینکه بخواهیم به عوامل شادی بپردازیم باید ابتدا خود شادی را بشناسیم. شادی سطوح و انواع و نمودهای مختلفی دارد. یک شادی این است که طرف بِشکن می‌زند و یک شادی این است که طرف از زندگی خود رضایت دارد. اختلاف نظر به معنای درست یا غلط بودن نظرها نیست؛ دلیلش این است که هر کدام به یک جهت داریم نگاه می‌کنیم. مثل داستان فیل در مثنوی. اگر چراغ روشن شود و همه اصل مطلب را ببینند متوجه می شوند که یک جزء از شادی را تعریف کرده‌اند.

یکی شادی را فقط در یک عامل بیرونی به نام پول می‌بیند و یکی در درون. در ادامه متوجه خواهیم شد که شادی، اصل و ریشه‌ی شادی، در درون است و جلوه‌اش در بیرون است. شادی را باید تقسیم کرد.

مثلاً یکی می‌گوید شادی دغدغه نداشتن است؛ این اثرگذار است و یکی از عوامل است اما عامل اصلی نیست. دلیلش هم افراد بسیاری هستند که دغدغه ندارند و شاد هم نیستند و برعکس. هیچ وقت نمی‌توانید بگویید که اهل بیت علیهم السلام زندگی افسرده و غمباری داشته اند. غم داشته اند اما نگاهشان به زندگی مانع افسرده شدنشان می‌شود.

در عربی در مورد شادی داریم، فرح، بهجت، سرور و... می‌بینیم که این‌ها را در موارد مختلف به کار می‌برد. مثلاً شادی را در موارد افراطی و مذموم آن فرح نام می‌دهد. می‌گوید سرور را در این جا و بُشر را در آن جا باید استفاده کرد. یعنی تفاوت می‌گذارد بین انواع شادی.

خب حالا یک سؤال دیگر؛ آیا خداوند انسان را شاد می‌آفریند یا غمگین؟

انسان هر دو ظرفیت را دارد. بچه به دنیا که می‌آید گریه می‌کند اما این به معنای غمگین بودن نیست. بسیاری از گریه ها با شادی منافات ندارد. چون وجود نعمت و فرصت است پس در اصل شادی است.

وقتی می‌خواهیم یک امری مثل شادی را بشناسیم و بیان کنیم باید نیم نگاهی هم به غم داشته باشیم. همان طور که شادی اقسامی دارد غم هم اقسامی دارد. غم خوب و بد داریم، غمی داریم که افسردگی می‌آورد و غمی داریم که افسردگی نمی‌آورد. شادی هم همین طور است. شادی ای داریم که من را سرخوش می کند اما به درد نمی‌خورد و دوام هم ندارد، اما یک نوع شادی هم داریم که ذاتاً قشنگ است. حالا همه‌ی مسائل را که کنار هم بگذاریم باید از خود بپرسیم که آیا من آدم شادی هستم یا غمگین هستم؟

ظاهر این سؤالات آسان است اما پاسخگویی به آن‌ها بسیار سخت است. یک آدمی که همیشه می‌خندد و شوخی می‌کند دلیل بر شاد بودنش نیست. اصلاً یک علت زیاد بودن خنده‌ی ظاهری در فرد کمبود عقل است. دکتر مجد در سخنانشان می‌گفتند کسی که دهانش باز است و یکسره می خندد نشانه‌ی هوش پایین اوست. لذا الکی خوش بودن نشانه‌ی شاد بودن نیست. این تست های مختلفی دارد که ببینیم شاد هستیم یا نه.

سؤال بعدی این است که نظر دیگران در مورد شاد بودن یا غمگین بودن شما چیست؟ ممکن است شما فکر کنید که شاد هستید اما دیگران چنین نظری در مورد شما نداشته باشند. من در یکی از جلسات حضرت علی علیه‌السلام را معرفی کردم و پس از جلسه عده‌ای به من می‌گفتند که ما اصلاً نمی‌دانستیم که حضرت علی علیه‌السلام این‌قدر شخصیت شادی داشته‌اند. خیلی برای این افراد جالب بود و دیدشان نسبت به حضرت عوض شد.

قضاوت دیگران در مورد ما همه جا درست نیست و البته همه جا هم غلط نیست. در مورد امیر المومنین علیه‌السلام می‌گفتند: اِ مگه نماز می‌خوند؟! این قضاوت نادرست دیگران بود. چرا که انسان‌ها تحت تأثیر بسیاری از عوامل قرار می‌گیرند. ممکن است یک نفر شما را در حالی که خسته هستید ببیند و برداشتش از شما این باشد که شما آدم گرفته‌ای هستید! خستگی را گرفتگی معنا کرده است در همان دیدار چند لحظه‌ای!!

در حالت کلی قضاوت دیگران در مورد ما یک اصل اساسی نیست اما یک اشاره و نشانه است. یعنی می شود به آن دقت کرد و در مورد آن فکر کرد. می‌گوید شما شلخته هستی یا مثلاً می‌گوید خسیس هستی، در حالی که شما هر چه با خود فکر می‌کنید می‌بینید که واقعاً خسیس نیستید. این دلیلش این است که شاید از شما چیزی دیده است و آن را ملاک قرار داده و یا این‌که احیاناً برداشت بدی از افعال و صحبت‌های شما داشته است. معمولاً در ازدواج ها مادر پسر قضاوت خوبی در مورد عروسش ندارد. تحویلش نگیر، چرا این‌قدر خوشو می‌گیره و... نه این‌که این حرف‌ها همه‌جا درست باشد اما همه‌ی این حرف‌ها را به پسرش القاء می‌کند. خواهرها هم همین‌طور. لذا در اوائل زندگی می‌بینیم که مردها تصویر درستی از همسر خود ندارند. چون القائات اطرافیان که درست نیست روی او اثر می‌گذارد. مثلاً گاهی از روی حسودی می‌گویند این چه لباسی است که خانمت پوشیده؟! بعد مرد فکر می‌کند که همسرش لباس پوشیدنش مشکل دارد.

لذا در مواردی می‌بینیم که اطرافیان می‌گویند تو آدم شادی هستی در حالی که من می‌دانم نیستم. بسیاری از گفته‌های مردم با واقعیت نمی‌سازد. باید ببینیم علت قضاوت دیگران چه بوده است.

روایاتی که این‌قدر غیبت را سرزنش و نکوهش می‌کنند یکی از دلایلش این است که برای افراد نگرش ایجاد می‌کند. اصلاً خیلی از افراد حدسی هستند و با حدس و گمان های خود زندگی می‌کنند و در بسیاری موارد حدس و گمان‌های آن‌ها اشتباه است.

یکی از عباراتی که در بین مردم رواج دارد این است که می‌گویند: فلانی از موقعی که ازدواج کرده این‌جوری شده! طرف مهربان بوده اما حالا که ازدواج کرده این مهربانی نمود بیشتری پیدا کرده است. لذا قضاوت کردن در مورد دیگران کار بسیار مشکلی است و بسیاری از این قضاوت‌ها نادرست است، شاید بسیاری هم درست باشد.

مهارت اجتماعی خودش یکی از نمادهای شادی است و به شادی کمک زیادی می‌کند. این روایت امام کاظم علیه‌السلام از جهات متعددی قابل بررسی است. این که فرمودند اگر تو گوهری در دست داری و همه‌ی مردم گفتند این گوهر نیست و تو یقین داری که هست، تو تکان نخور. این از یک جهت یعنی قضاوت‌های دیگران نباید روی من اثر بگذارد.

برای عوامل شادی در زنان و مردان به تفکیک درصدهایی بیان کرده‌اند و در این عوامل چیزی که بسیار جالب است این است که نقش ثروت خیلی پررنگ نیست و رتبه‌ی پایینی دارد. جزو عوامل هست اما نه در حدی که ذهنیت عامه مردم فکر می‌کند.

مسائل اساسی ای که اسلام بیان می‌کند برای شاد بودن هم 2 نوع هستند؛ یک سری موارد اساسی هستند و ریشه‌ای و یک سری موارد هم کمک‌کننده اند. ریشه‌ای ها مثل نوع نگاه؛ یعنی به زندگی چگونه نگاه می‌کنی؛ کسی که خدابین است و خدا را قبول دارد لا خوف علیهم و لا هم یحزنون.

اسلام می‌گوید لباس شاد بپوشید. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم همواره لباس شاد می‌پوشیدند. می‌گویند به آب نگاه کنید، به دریا، به سبزه، این‌ها شادی می‌آورد. فرمودند وقتی احساس غم داری برو سرت را بشور. برو لباست را عوض کن. برو تو جمع بشین. به چهره و مناظر زیبا نگاه کن. با کسانی که دوست داری باش. توصیه‌ها در مورد شاد بودن و چگونگی آن زیاد است و ما متأسفانه از بسیاری از آن ها خبر نداریم.

تغذیه در شادی اثر دارد. تنوع در شادی اثر دارد. تصور کنید 10 عدد شیرینی از یک نوع جلوی شما بگذارند یا 10 عدد از یک نوع میوه. شادی شما بیشتر است اگر این 10 نوع تنوع داشته باشد. مردم بخاطر تجمل می‌گویند 3 نوع میوه باشد و توجه ندارند که این تنوع باعث شادی است.

هم‌چنین ارتباط شما با اشیا‌ء روی شادی شما اثر دارد. تند تند بخوری این شیرینی را یا با آرامش. تخمه‌ی تنها شاید به شما آن‌قدر شادی ندهد نسبت به زمانی که داری فوتبال تماشا می‌کنی و تخمه می‌خوری. ارتباطی که با شیء می‌گیریم بسیار در میزان اثرگذاری آن روی ما دست دارد. یک کیک را بده به بچه تنهایی بخورد. این بسیار فرق دارد با زمانی که دارد کیک را با دوستانش می‌خورد. حالا همان کیک را با شیر بده... دمرحله‌ی بعد کارتون دلخواهش را هم برایش پخش کن... نوع ارتباطش با خوراکی یا شیء در لذت بردن و شاد بودنش بسیار مؤثر است.

این روایت خیلی عجیب است؛ در اسلام دستور داریم که آب را مز مزه کن و بخور، سه قورت سه قورت بخور. در ظرفی بخور که آن را می‌بینی. یکی ار مسائل بسیار مهم سفره آرایی است که خانم‌ها باید بسیار دقت داشته باشند که در شادی خانواده بسیار اثرگذار است. خیلی از خانم‌ها این را انجام نمی‌دهند. یک غذای معمولی را که در تلویزیون می‌خورند توجه‌مان را جلب می‌کند اما خودمان که می خوریم زیاد لذت نمی‌بریم. دلیلش سفره است. غذا یکی است، جلوه متفاوت است.

روایت داریم که سر سفره از عمرت حساب نمی‌شود. اکثراً این را در زمانی استفاده می‌کنند که منظورشان خوب جویدن غذا است. تند تند نخور. اما از نگاه دیگر این است که با غذا ارتباط بگیر.

فرصت نشد که در مورد نشانه های هوش اجتماعی صحبت کنم و موضوع ناقص می‌ماند. ان شاء الله در جلسات بعدی.

موضوعاتی که در سال گذشته در این سلسله جلسات مطرح شده بود:

خوب های بد و بدهای خوب،حجاب، شخصیت شناسی در احادیث، شناخت موقعیت های مراجع و سخت ترین حالات مراجع، 4 راه آسیب پذیری انسان در نگاه حضرت علی علیه السلام (شتابزدگی، سستی و اهمال، لجبازی، خودشیفتگی)، عوامل تغییر رفتار انسان، معنادرمانی، مکاتب روان‌شناسی، نشانه‌های منفی در روابط عاطفی، چگونگی برخورد اصحاب و اهل بیت امام حسین علیه‌السلام با نگرانی‌ها، علل خیانت عاطفی، تقویت عزت نفس و راهکارهای آن، زمینه‌های بروز تلخی در زندگی، راهکارهای تحصیل آمادگی روانی پیش از ازدواج، عوامل تقویب و بهبود رابطه زوجین، ازدواج‌های آسیب زننده به کودکان، انسان سالم و...

تهیه و تنظیم: سایت رسالات

 

برچسب ها
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
طراحی پرتال خبری، توسط پارس نوین