ادامهی موضوع راهکارهای تبلیغی پیامبر:
در بخش اول این مطلب استفاده از زمان و مکان مناسب، حلم و بردباری و جنگ روانی در سیرهی حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم به عنوان برخی از راهکارهای تبلیغی ایشان مطرح شد. ادامهی این موضوع را در زیر بخوانید...
4. تبلیغ الگویى
قرآن مجید در موارد زیادى بر تبلیغ به روش الگویى تأکید کرده است. ذکر داستانهای پیامبران و زنانى همچون مریم و آسیه همگى در راستاى ارائه الگوهاى پسندیده و بیان داستانهای فرعون، همسران نوح و لوط براى نشان دادن الگوهاى ناپسند مىباشد. یک مکتب تربیتى هر چند از تعالیم ممتاز و ایدهآلى برخوردار باشد، مادامى که الگویى را به عنوان نمونه ارائه نکرده، موفقیت چندانى نخواهد داشت. در مکتب اسلام ارائه الگوها همراه با دستورالعملها و تعالیم ممتاز، قول و فعل را ملازم همدیگر ساخته است، به گونهاى که زمینه تأثیرپذیرى مخاطب را دو چندان نموده است. در نظرگاه قرآن، پیامبر اسلام حضرت محمد (ص) نسخه کامل بشریت و اسوه حسنهاى است که تمامى رفتار و کردارش بیانگر تعالیم مکتب مىباشد. سیره عملى و رفتارى آن بزرگوار در کتب روایى و تاریخ ثبت شده و در اختیار ما مىباشد. ویژگیهای ایشان در خانه، اجتماع، با دوستان، دشمنان، در جبهه و جنگ، در عبادات، در نظافت، نظم و... زبانزد خاص و عام مىباشد و ما پیامگزاران با معرفى این الگوى عملى مىتوانیم پیام خود را به مخاطب بهتر ابلاغ کنیم. به خاطر داشته باشیم که در الگودهى؛ ظرفیت، مخاطب، تناسب و مانند آن باید رعایت گردد.
5. احترام به مردم
ادب و احترام به مردم از ویژگیهای شخصیتى پیامبر اسلام است. آن بزرگوار حتى در مقام دعوت و تبلیغ دین خدا در برابر کافران و مشرکان نیز با نهایت احترام و تواضع سخن مىگفت. شما پیامگزاران، نیک مىدانید که اگر مبلغ بتواند در دل و جان مخاطبان تأثیرگذار باشد در رسیدن به نتایج، گامهای سریعترى برداشته است و پیامبر(ص) با راهکارهاى خاصخود، همچون احترام به مردم این زمینه را به وجود آورد. به عنوان مثال پیامبر(ص) احترام خاص براى کودکان قائل بود. انس بن مالک نقل مىکند که رسول خدا (ص) وقتى که بر کودکان مىگذشت به آنان سلام مىداد.
در روایت دیگر دارد که فرمود: یکى از پنج خصلتى که تا پایان عمر هرگز ترک نخواهم کرد سلام کردن به کودکان است تا پس از من به صورت سنت درآید. [27] همچنین احترام به دیگر طبقات در سرلوحه کار تبلیغى پیامبر (ص) بود. در روایت مىخوانیم مردى وارد مسجد شد در حالى که پیامبر (ص) تنها نشسته بود. حضرت بلند شد و جا باز کرد آن شخص با کمال تعجب گفت اى رسول خدا جا که بسیار است فرمود حق مسلمان بر مسلمان است که اگر دید برادرش مىنشیند بلند شود و برایش جا باز کند. [28]
هرگز پیامبر اسلام خلق و خوى مردمى و محبت به مردم را فراموش نکرد. مانند خود مردم زندگى مىکرد. قدرت، رفتار او را عوض نکرد. در همه حال با مردم و از مردم بود. نقل شده که از او بخشندهتر، یاریکنندهتر، شجاعتر و درخشانتر کسى دیده نشده است. [29] با این که هیبت الهى داشت، با مردم خوش رفتارى مىکرد. وقتى در جمعى مىنشست، شناخته نمىشد که او پیامبر خدا است.
6. تبلیغ عملى
پیامبر اکرم (ص) با ارائه الگوى انسان کامل در زندگى شخصى و عملى خویش، مبلغ واقعى دین و آیین خدا گردید. این عمل بسیار تأثیرگذار بود به گونهاى که حتى کسانى را که افکار انحرافى در سر مىپروراندند به طرف خود جذب نمود. نیک آشکار است که کارآیى سخن و تبلیغ زبانى در برابر کارآیى عمل بسیار ناچیز است. به همین جهت پیشوایان دینى ما به این امر اهتمام مىورزیدند. در روایت مىخوانیم که روزى پیامبر اکرم (ص) با جمعى نماز مىگزارد و حسین (ع) در حالى که خردسال بود نزدیک ایشان بود. هرگاه پیامبر به سجده مىرفت حسین (ع) مىآمد و بر پشت ایشان سوار مىشد و هرگاه رسول خدا (ص) مىخواست سر از سجده بردارد، ایشان را مىگرفت و در کنارش مىنهاد و وقتى به سجده مىرفت آن حضرت مجدداً بر پشت پیامبر (ص) سوار مىشد. او پیوسته چنین مىکرد تا آنکه پیامبر (ص) از نماز فارغ شد. در این هنگام مرد یهودى گفت اى محمد (ص) شما با کودکان کارى انجام مىدهید که ما چنین نمىکنیم. پیامبر (ص) فرمود اگر شما به خدا و رسولش ایمان داشته باشید، به کودکان مهربانى مىکنید. مرد یهودى گفت: من به خدا و فرستادهاش ایمان آوردم! بدین ترتیب با دیدن این بزرگوارى از پیامبر با آن عظمت جایگاه، اسلام آورد. [30]
این حرکت پیامبر (ص) یک راهکار مهم در تبلیغ دین مىباشد. راهکارى که برگرفته از آموزههاى قرآنى مىباشد آنجا که فرمود:
«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ مَا لاَ تَفْعَلُونَ»؛ اى کسانى که ایمان آوردهاید چرا چیزى مىگویید که در مقام عمل خلاف آن انجام مىدهید».[31]
در نظرگاه استاد مطهرى یک فرق میان مکتب انبیا و مکتب فلاسفه و حکما این است که حکما اهل نظریه و تعلیم و تدریس مىباشند و سر و کارشان تنها از راه زبان با افکار و ادراکات بشر است. ولى پیامبران به آنچه مىگویند قبل از آنکه از دیگران تقاضاى عمل بکنند، خودشان عمل مىکنند و لهذا تا اعماق روح بشر نفوذ مىنمایند. قلب و احساسات بشر را تحت تصرف خویش درمىآورند. اولیاى دین مردم را با عمل خود تحت تأثیر قرار مىدادند.[32]
شما مبلغان دینى مىدانید که عموم مردم به ویژه نسل جوان بیشتر به عمل شما نگاه مىکنند تا محتواى پیامتان. به همین جهت خداوند متعال در آیهاى مبلغان بدون عمل را مورد نکوهش قرار مىدهد و مىفرماید: آیا مردم را به نیکى فرمان مىدهید و خودتان را از یاد بردهاید در حالى که کتاب الهى را تلاوت مىکنید، آیا خرد نمىورزید!؟
«أَتَأْمُرُونَ الْنَّاسَ بِالْبِرِّ وَ تَنْسَوْنَ أَنْفُسَکُمْ وَأَنْتُمْ تَتْلُونَ الْکِتَابَ أَفَلاَ تَعْقِلُونَ» [33]
در آیه دیگرى از برانگیخته شدن خشم الهى نسبت به کسانى یاد مىکند که سخن مىگویند ولى بدان جامه عمل نمىپوشانند. [34] رسول اکرم (ص) اولین عمل کننده به سخنان خود بود. اگر تشویق به جهاد مىکرد خود پیشاپیش همه در میدان بود. اگر بحث از انفاق و تعاون داشت، خود در این زمینه نه تنها همگام مردم، بلکه پیشرو مردم بود و اگر بحث از لغو امتیازات طبقاتى داشت، خود به عنوان نمونه با بردگان مىنشست و غذا مىخورد و با اصحاب صفه به گفتگو مىپرداخت. خود کار مىکرد و آنگاه مردم را به کار و تلاش فرامیخواند. ایشان در کندن خندق به سربازان کمک مىکرد و در هیچ وضع و حالتى از همگامى با امت خوددارى نمىکرد. [35]
7. تبلیغ تدریجى
نمىتوان انتظار داشت که همه مردم به یکباره به انجام نیکىها و ترک بدیها مبادرت ورزند. از این رو تبلیغ دین که در راستاى تربیت دینى صورت مىگیرد، باید به تدریج انجام شود، تا مردم طاقت پذیرش آن را داشته باشند. شما پیامگزاران دینى همچون طبیبهایی هستید که مىخواهید بیماریهای اخلاقى و فکرى جامعه را مداوا کنید. پس با حوصله، دقت و تأنى کار خود را انجام دهید و در صدد نباشید یکشبه راه صد ساله را طى کنید. باید بدانید تبلیغ تدریجى رمز موفقیت شماست و مىتوانید از این طریق بسیارى از مشکلات را حل کنید. فراموش نکنید که موفقیت پیامبر اسلام در سایه تبلیغ تدریجىاش به دست آمد.
قرآن کریم هم در طول سالهای پس از بعثت به تدریج بر حضرت محمد (ص) نازل گردید تا آن حضرت نیز به تدریج بر مردم قرائت و ابلاغ فرماید؛ چرا که زمینه تبلیغى خیلى از امور فراهم نبود؛ تحریم شرب خمر و ربا از این نمونه مىباشد. آن بزرگوار در یک مرحله به صورت انفرادى و غیر علنى، مردم را به دین دعوت مىنمودند. امام صادق (ع) مىفرماید: پس از نزول وحى، رسول خدا (ص) 13 سال در مکه ماند که سه سال آن با دعوت پنهانى گذشت، تا آنکه خدا فرمان علنى دعوت را اعلام و پیامبر دعوت خود را آشکار نمود. [36] در مرحله علنى با انذار خویشان آغاز گردید. در تفسیر «دُرّالمنثور» چگونگى علنى شدن دعوت پیامبر را اینگونه نقل مىکند که پیامبر (ص) بر بالاى کوه صفا ایستاد و قریش را ندا داد. چون اجتماع نمودند، چنین فرمود: اگر به شما خبر دهم که گروهى در پایین کوه بر ضد شما جمع شدهاند، آیا مرا تصدیق مىکنید؟ گفتند: آرى، تو پیش ما متهم نیستى و ما هرگز از تو دروغی نشنیدهایم. فرمود، پس شما را به عذاب دردناک هشدار مىدهم... ابولهب برخاست و فریاد برآورد که همین امروز بمیرى! مردم از اطراف او پراکنده شدند و خدا این آیه را نازل فرمود: «تَبَّتْ یَدَا أَبِی لَهَبٍ وَتَبَّ» [37]
8 . عفو و گذشت
یکى از راهکارهاى نبى مکرم اسلام (ص)، عفو و گذشت نسبت به افراد خطاکار بود. در این رابطه خداوند در آیات متعددى پیامبر را به گذشت امر مىکند. در آیهاى مىفرماید: از پرتو رحمت الهى در برابر آنها نرم و مهربان شدى و اگر خشن و سنگدل بودى از اطراف تو پراکنده مىشدند، بنابراین آنها را عفو کن و براى آنان آمرزش بخواه. [38]
امام صادق (ع) مىفرماید: بعد از فتح مکه، پیامبر اکرم (ص) بر کوه صفا بالا رفت و فریاد زد: بنىهاشم، فرزندان عبدالمطلب، من رسول و فرستاده پروردگار به سوى شما هستم و دلسوز شما میباشم. [39] به نقل ابناثیر، از مردها در کوه صفا بیعت گرفت که تا توان دارند مطیع خدا باشند.[40] عفو در جریان فتح مکه، ما را به چند نکته مهم راهنمائى مىکند.
1) پیامبر اکرم (ص) سعى مىکرد که مکه را بدون جنگ و خونریزی فتح نماید.
2) پیامبر (ص) بر طبق مقررات اسلامى مىتوانست مردم مکه را از بین ببرد و مىتوانست آنها را اسیر نماید ولى با بزرگوارىِ روح و عظمتِ فوقالعاده همه آنها را با جمله «اذهبوا فانتم الطلقاء» آزاد کرد.
3) عفو پیامبر از کفار و مشرکین سبب جذب آنها به اسلام و جلوگیرى از خونریزى و فتنههاى زیاد و کینهتوزىهاى عمیق شد.
4) اگر پیامبر اساس کار خود را بر گذشت و عفو نمىگذاشت، مسلمانهایى که از مشرکان مکه صدمات فراوانى خورده بودند در چنین شرایطى که قدرت به دست آورده بودند دست به انتقام مىزدند و آنچنان هرج و مرج شدیدى پدید مىآمد که مانع رشد اسلام مىگردید.[41]
9. در نظر گرفتن ظرفیت فکرى مخاطبان
پیامگزارى که مىخواهد پیامى را به گیرندگان منتقل کند، قبل از هر چیز باید سطح علم و آگاهى آنان را مورد توجه قرار دهد. اصولاً اگر ارسال پیام بر اساس معرفت و آگاهى پیامگیرندگان صورت نگیرد، تلاش پیامگزار در دسترسى به اهدافش بىثمر خواهد ماند. امام صادق (ع) مىفرماید: هرگز رسول خدا (ص) با مردم به اندازه عمق عقل خود سخن نگفت [42] (یعنى معیار گفتار آن بزرگوار درجات آگاهى و معرفت مخاطبان بوده است) این راهکار از ویژگیهای پیامبر اکرم (ص) در تبلیغ دین اسلام بوده است. آن حضرت در فراز دیگری مىفرماید: تفاوت فهم سلمان با دیگران به اندازهاى بود که رسول اکرم (ص) و على (ع) از اسرار علم الهى چیزهایى را به سلمان مىگفتند که دیگران قدرت تحمل آن را نداشتند.[43]
بنابراین قبل از انتقال پیام باید از سطح آگاهى مخاطبان آگاه باشید.
حضرت على (ع) درباره پیامبر (ص) مىفرماید: پیامبر طبیبى است که در میان بیماران مىگردد تا دردشان را درمان کند، داروها و مرهمهاى خود را مهیا کرده است و ابزار جراحى خویش را گداخته است تا هر زمان که نیاز افتد آن را بر دلهای نابینا و گوشهای ناشنوا و زبانهای ناگویا بگذارد.[44]
استاد مطهرى در شرح این حدیث مىفرماید: «پیامبر ابزار و وسایلى به کار مىبرد. یکجا قدرت و میسم (داغ) به کار مىبرد یک جا مرهم. یک جا با خشونت و صلابت رفتار مىکرد و یک جا با نرمى. ولى مواردش را مىشناخت. در هر جا که از این وسایل استفاده مىکرد در جهت بیدارى و آگاهى مردم استفاده مىکرد. شمشیر را جایى مىزد که مردم را بیدار کند نه به خواب کند. اخلاق را در جایى به کار مىبرد که سبب آگاهى و بیدارى مىشد».[45]
لذا پیامبر (ص) مىفرماید: «ما پیامبران مأموریم که با مردم به اندازه عقلشان سخن بگوییم.»[46] مولوى به مضمون حدیث اشاره کرده و مىگوید:
پس همى گوید به اندازه عقول/ عیب نبود، این بود کار رسول
ایشان در توضیح حدیث ادامه مىدهد که در مکتب و روشى که انبیا دارند، همه گونه شاگرد مىتواند استفاده کند. همه جور متاع در آنجا هست، هم عالى که افلاطون باید بیاید شاگردى کند و هم پایین که به درد یک پیرزن مىخورد. بر سر در هیچ مکتب پیامبرى نوشته نشده که هر کس مىخواهد از اینجا استفاده کند باید فلان قدر تحصیل کرده باشد، زیرا «انا معاشر الانبیاء امرنا ان نکلم الناس على قدر عقولهم»[47]
10. ارسال نامه به سران و پادشاهان جهان
در تاریخ آمده است که یکى از کارهاى مهم رسول اکرم (ص) تشکیل دیوان الرسائل یا دبیرخانه بوده و همیشه گروهى از کاتبان، نامهها و فرمانهاى پیامبر(ص) را مىنوشتند و به وسیله پیک مىفرستادند و نامههاى رسیده را نیز به نظر ایشان مىرساندند و اگر احتیاج به ترجمه داشت ترجمه مىکردند.[48]
این حرکت پیامبر اسلام یک راهکار مهم در تبلیغ دین به شمار مىرود، اگر قوانین دینى و آموزههاى آن، جهان شمول مىباشد، راهکارهاى تبلیغاتى آن هم باید متناسب با آن، فرامنطقهاى باشد و پیامبر اسلام با حرکت تبلیغى خود این را اثبات کردند. استاد جعفر سبحانی مىنویسد: نامههاى پیامبر مکرم اسلام (ص) روشى بسیار نوین و ابتکارى در دیپلماسی بود که هرگز بىاثر نبود. همچنان که مىتوان آن را بهترین گواه بر قوت ایمان آن حضرت شمرد، زیرا کسى که هنوز از زیر فشار شکنجه قوم خود نجات نیافته و چندان نیرو و ارتشى نداشت، با کمال صراحت و شجاعت امپراتور ایران و همچنین سایر زعما و رهبران جهان را به سوى اسلام فراخواند؛ در حالى که هنوز حتى در شبهجزیره عربى استقرار کافى نیافته بود و همین روش و دیپلماسى پیامبر بود که بعضى از زمامداران را به دین اسلام متمایل ساخت.[49] پروفسور محمد حمیداللَّه، استاد دانشگاه پاریس در کتاب «الوثائقالسیاسیه» 29 نامه آن حضرت و مرحوم آیتاللَّه احمدى میانجى در کتاب «مکاتیبالرسول» صورت 186 نامه از نامههاى پیامبر(ص) را ذکر کردهاند.
11. مردمى بودن
قرآن درباره پیامبر(ص) مىفرماید: به یقین رسولى از خود شما به سویتان آمد که رنجهاى شما بر او سخت است و اصرار بر هدایت شما دارد و نسبت به مؤمنان رئوف و مهربان است
«لَقَدْ جَاءَکُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِکُمْ عَزِیزٌ عَلَیْهِ مَاعَنِتُّمْ حَرِیصٌ عَلَیْکُم بِالْمُؤْمِنِینَ رَؤُوفٌ رَحِیمٌ»[50]
به تعبیر مفسرین، عبارت «من انفسکم» در جمله «لَقَدْ جاءَکُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِکُمْ» اشاره به شدت ارتباط پیامبر (ص) با مردم دارد؛ گویى پارهاى از جان مردم و از روح جمعى در شکل پیامبر (ص) ظاهر شده است. به همین دلیل تمام دردهاى مردم را مىداند، از مشکلات آنان آگاه است و در ناراحتیها و غمها با آنان شریک میشود.[51] پس از ذکر صفت «مِنْ أَنْفُسِکُم» به سه قسمت دیگر از صفات ممتاز پیامبر (ص) که در تحریک عواطف اثر دارد اشاره مىکند. اول مىگوید «عَزِیزٌ عَلَیْهِ ما عَنِتُّمْ» که هرگونه ناراحتى و زیان و ضررى به شما مىرسد براى او سخت ناراحتکننده است. دیگر این که او سخت به هدایت شما علاقهمند است «حَرِیصٌ عَلَیْکُمْ» و آخر این که مىفرماید «بالمؤمنین رئوف رحیم» یعنى او نسبت به مؤمنان رئوف و رحیم است.
12. شرح صدر
شرح صدر به معنى توسعه، توانایى و آمادگى قلب، فکر و روح آدمى در پرتو انوار و الطاف الهى براى دریافت و پذیرش حقایق و معارف دینى و تحمل و شکیبایى در برابر ناملایمات و مشکلات تبلیغ دین است.[52] روایت شده است پس از این که رسول گرامى اسلام(ص) آیه شریفه: «فَمَن یُرِدِاللّهُ أَن یَهْدِیَهُ یَشْرَحْ صَدْرَهُ لِلْإِسْلاَمِ»[53] را تلاوت فرمود از ایشان پرسیدند معنى شرح صدر چیست؟ فرمود نورى است که در قلب آدمى تابانده مىشود و در اثر آن قلب وسعت (آمادگى براى قبول حق) مىیابد.[54] در حدیث مىخوانیم پیامبر(ص) فرمود: بیشترین دعاى من و دعاى پیامبران پیش از من در عرفه این دعاست: خدایا در دلم و گوشم و چشمم نور قرار بده، خدایا به من شرح صدر بده و کارم را آسان کن.[55]
آثار و نشانههاى شرح صدر
1) اگر شما پیامگزار دینى از موهبت شرح صدر بهرهمند باشید، براى از دست دادن امکانات مادى، موقعیت سیاسىاجتماعى و پست و مقام، دلتنگ و اندوهگین نمىشوید و پاداشهای بىپایان الهى و سراى جاوید آخرت را فراروى خود مىبینید. از رسول خدا (ص) پرسیدند نشانه شرح صدر چیست؟ فرمود روىگردانى از خانه فریب (دنیا) به سراى جاودانگى (آخرت) و مهیا شدن براى مرگ پیش از آنکه فرا رسد.[56]
2) خشونت و بىادبى مخاطبان ناآگاه شما را آزرده خاطر و خشمگین نمىسازد. در این مورد مىتوان به سعهصدر پیامبر بزرگوار اسلام (ص) در پاسخ به پرسشهاى توأم با خشونت ضمانبنثعلبه، فرستاده بنىسعدبنبکر و در نهایت مسلمان شدن او و قبیلهاش اشاره نمود.[57]
3) در نفرین و مجازات مخالفان شتاب نمىورزید. خداى مهربان به رسول اکرم (ص) مىفرماید: «فَاصْبِرْ لِحُکْمِ رَبِّکَ وَ لاَ تَکُن کَصَاحِبِ الْحُوتِ»[58] صبر کن و منتظر فرمان پروردگارت باش و مانند صاحب ماهى (یونس) مباش که در تقاضاى مجازات قومش عجله کرد و گرفتار مجازات ترک اولى شد.
از این رو آن حضرت هنگام مواجهه با آزار و اذیت مردم بهجاى نفرین و گلایه، براى آنها دعا مىکرد «اللَّهُمَّ اهْدِ قَوْمِی فَإِنَّهُمْ لَا یَعْلَمُون»[59] پروردگارا ملتم را هدایت فرما که ناداناند.
13. تبشیر و انذار
تشویق، به معنى برانگیختن، به شوق در آوردن[60] و راغب نمودن و تنبیه به معنى بیدار نمودن و آگاهى دادن است.[61]
قرآن از واژه تبشیر و انذار استفاده مىنماید و درباره پیامبر اکرم(ص) مىفرماید ما تو را مبشّر و نویددهنده فرستادیم.[62]
تشویق و تبشیر موجب ترویج ارزشها و حرکت به سوى تکامل است. با تشویق مىتوان اراده و روحیه افراد را قوى و پربار نمود. همچنان که تنبه براى پیشگیرى و درمان بسیارى از ناهنجاریها راه گشاست.
شما پیامگزاران با تشویق مىتوانید ارزشهای دین را در دلها تثبیت کنید و با تنبیه افراد خطاکار آنها را متوجه عادتهای زشت و ناپسندشان نمایید و به آنها بفهمانید که باید دست از عملشان بردارند و گرنه سرنوشت شومى در انتظار آنها خواهد بود. استاد مطهرى مىفرماید تبشیر و انذار هیچ کدام به تنهایى کافى نمىباشد. تبشیر شرط لازم هست ولى شرط کافى نمىباشد. انذار هم شرط لازم هست ولى شرط کافى نیست. در دعوت به تبلیغ دین، هر دو رکن باید باشد. اشتباه است اگر مبلغ تنها تکیهاش روى انذارها باشد و بلکه جانب تبشیر باید بچربد و شاید به همین دلیل است که قرآن کریم تبشیر را مقدم مىدارد.[63] در قرآن کریم و سیره معصومین، هم تشویق مطرح شده و هم تبیبه. به عنوان نمونه قرآن به رسول گرامى اسلام(ص) مىفرماید مؤمنان را به جنگ با دشمن تشویق کن[64] و هنگامى که زکاتشان را مىپردازند بر آنان درود فرست و بریشان دعا کن.[65] و یا به عنوان تنبیه مىفرماید: از جاهلان روى بگردان و در مسجد منافقان به عبادت نایست.[66]
از مهمترین بشارتهاى پیامبر که خطاب به مشرکان براى پذیرش اسلام مىباشد، شعار بزرگ «قولوا لا اله الا اللَّه تفلحوا» (بگویید معبودى جز اللَّه نمىباشد تا رستگار شوید) است که سرلوحه دعوت و تبلیغ پیامبر اکرم(ص) بود. مژده به نعیم اخروى و بشارت به سعادت دنیوى در دعوت پیامبر زیاد به چشم مىخورد. همچنین انذار و هشدار پیامبر به مشرکان نسبت به عواقب کارشان در دستور کار پیامبر بود. استاد مطهرى معتقد است بعضى دعوتها تنها سوق دادن نمىباشد، بلکه تنفیر و نفرت ایجاد کردن و فرار دادن است. ایشان معتقد است بسیارى از اوقات پدرها و مادرها یا بعضى از معلمان کارى مىکنند که در روح دانشآموز، حالت تنفر و گریز از مدرسه ایجاد مىشود. طبق سیره ابنهشام پیامبر(ص) وقتى معاذ بن جبل را براى تبلیغ مردم یمن به یمن فرستاد، به او چنین توصیه کردند: «یا معاذ بشر و لا تنفر. یسر و لا تعسر»؛ براى تبلیغ اسلام، اساس کارت، تبشیر و مژده باشد؛ کارى کن که مردم مزایاى اسلام را درک کنند و از روى میل و رغبت به اسلام گرایش پیدا کنند. پیامبر نفرمود و لا تنذر؛ چون انذار، جزو برنامهاى است که قرآن دستور داده، بلکه فرمود «لا تنفر»، کارىنکن که مردم را از اسلام فرارى دهى و متنفر کنى. مطلب را طورى تقریر نکن که عکسالعمل روحى مردم فرار از اسلام باشد.[67]
14. سازشناپذیرى در اصول
سازشناپذیرى در اصول به معنى داشتن قاطعیت، صلابت، انعطافناپذیرى در اصول و مبانى دین، ارزشها و احکام الهى و حقوق مردم است. دشمنان خدا در طول تاریخ در پى آن بودند که از حرکتهای الهى پیامبران، در جهت پیاده شدن آموزههاى دینى جلوگیرى کنند. در این مسیر، پیامبر خدا (ص) نیز با مشکلات و موانع متعدد و از جمله تطمیع و تهدید روبرو بود، ولى از رسالت الهى خویش کوتاه نیامد؛ بلکه فعالیت خویش را بیشتر و بیشتر نمود، به گونهاى که توانست سرود توحید را به گوش جهانیان برساند. پیامبر اکرم (ص) مىفرمود به خدا سوگند اگر آفتاب را در دست راست من و ماه را در دست چپ من قرار دهند (یعنى فرمانروایى همه جهان را به من دهند) که از تبلیغ آیین و از هدفم دست بردارم، هرگز چنین نخواهم کرد و هدف خود را تعقیب مىکنم تا بر مشکلات پیروز شوم و به مقصد نهایى برسم و یا در راه هدف جان سپارم.[68]
مهمترین موردى که لازم است پیامگزاران دینى به تأسى از پیامبر اسلام، در جهت حفظ آن استوار باشند، حفظ اصول و مبانى دین مىباشد. هرگز راضى به کمترین تحریف و انحراف در باورهاى دینى، ارزشها و احکام الهى نشوید. با کسانى که ایمان و عقاید اسلامى را مورد تعرض قرار مىدهند، تسامح و تساهل روا مدارید. حفظ نظام اسلامى از مهمترین واجبات شرعى است و همه باید نسبت به آن اهتمام کامل داشته باشیم.
15. تألیف قلوب و ایجاد وحدت
مبلغ بایستى در انجام رسالت الهى خویش در تألیف قلوب مردم و ایجاد وحدت بین آنها کوشا باشد و این حرکت را به پیروى از پیامبر اکرم (ص) وظیفه اصلى خود بشمارد. یکى از کارهایى که پیامبر(ص) در همان ماههای اول ورود به مدینه انجام دادند، ایجاد اخوت بین مسلمانها بود؛ یعنى مسلمانها را با هم برادر کردند. بدین صورت که آنها را دو به دو با هم برادر قرار داد و طبقات و خانوادههاى اینها و اشرافىگرى اشراف مدینه و قریش را رعایت نکرد و غلام سیاهى را با یک نجفى بزرگ و آزاد شدهاى را با یک آقازاده معروف و بنىهاشم را با قریش برادر کرد. او با این کار زمینه برادرى را در بین مردم ترویج کرد. بکوشیم زمینه برادرى را در میان همه مردم و میان هم طوایف و فرق ترویج کنیم. اندکى تأمّل ما را متوجه این نکته مىکند که امروز سرنخ بسیارى از اختلافات بین مسلمین، به دست قدرتهای استکبارى مىباشد که مىکوشند جایگاه وحدت دینى را در بین مردم کم رنگ کنند. باید بکوشیم با اینحرکت، مقابله کرده و وحدت را ترویج کنیم. مقام معظم رهبرى در خصوص وحدت مىفرمایند:
«دو جهتگیرى اساسى در وحدت وجود دارد، یکى عبارت از رفع اختلافات و تناقضها و درگیرىها و تضادها که از قرنها پیش تا امروز بین طوائف و فرق مسلمین وجود داشته و همیشه به ضرر مسلمین بوده است. دیگر این که وحدت باید در خدمت و در جهت حاکمیت اسلام باشد والا هیچ است. علماى اسلام قبول دارند که قرآن مىفرماید: «وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ رَسُولٍ إِلَّا لِیُطاعَ بِإِذْنِ اللَّه» [69] پیامبر که نیامد نصیحتى بکند، حرفى بزند، مردم هم کار خودشان را بکنند و به او هم احترامى بگذارند، آمد تا مورد اطاعت قرار بگیرد. جامعه و زندگى را هدایت کند. نظام را تشکیل دهد و انسانها را به سمت اهداف زندگى درست پیش ببرد».[70]
نتیجهگیری
با دقت در سیره عملى و تبلیغى پیامبر(ص) روشن مىشود که مبلغان و پیامگزاران باید از برجستهترین افراد باشند و در کارهاى بایسته و شایسته و پرهیز از بدى، پیشگام و جلودار باشند. باید باورهاى دینى و معرفتى در آنان همچون پیامبر(ص) نمونه باشد. اخلاق معاشرتى مبلغان مانند پیامبر(ص) باید در حد بسیار مطلوبى باشد، به گونهاى که هر کس آنان را مىبیند گمشده خود را در آنان دریابد. مردم باید بىاعتنایى به دنیا، آزادگى، دلسوزى و گذشت را در وجود مبلغ ببینند. همچنان که باید تواضع، شجاعت و شهامت را در وى مشاهده کنند. آرى پیامگزار دینى آنچه را که از دین براى مردم مىگوید، مردم همان را در عمل او ببینند. رویکرد پیامبرانه در دهکده جهانى، بهترین روش براى دعوت مردم به دین خدا مىباشد و راهکارهاى تبلیغى نبى اکرم(ص) ما را به آن رویکرد نزدیک مىکند.
[27] - علامه مجلسی، بحارالانوار، ج16، ص215.
[28] - قمی، شیخ عباس، سفینهالبحار، ج1، ص416.
[29] - علامه مجلسی، بحارالانوار، ج16، ص231.
[30] - علامه مجلسی، بحارالانوار، ج43، ص296.
[31] - قرآن کریم، سوره صف، آیه2.
[32] - مطهری، مرتضی، حکمتها و اندرزها، ص223.
[33] - قرآن کریم، سوره بقره، آیه44.
[34] - قرآن کریم، سوره صف، آیه2.
[35] - قائمی، علی، روش دعوت محمد(ص)، صص72ـ73 با اندکی تصرف.
[36] - علامه مجلسی، بحارالانوار، ج8، ص359.
[37] - عباسی، مصطفی، اسوههای قرآنی و شیوههای تبلیغی آنان، ص126.
[38] - قرآن کریم، سوره آلعمران، آیه159.
[39] - علامه مجلسی، بحارالانوار، ج8، ص359.
[40] - ابناثیر، الکامل، ص85.
[41] - ر. ک. خورشید اسلام چگونه شکل گرفت، ص197.
[42] - علامه مجلسی، بحارالانوار، ج1، ص85.
[43] - علامه مجلسی، بحارالانوار، ج22، ص331.
[44] - نهجالبلاغه، خطبه 108.
[45] - مطهری، مرتضی، سیری در سیره نبوی، ص134.
[46] - تبلیغ در قرآن و حدیث، ص289.
[47] - مطهری، مرتضی، ده گفتار، ص201.
[48] - مبانی حکومت اسلامی، ص289، ترجمه داود الهامی.
[49] - مبانی حکومت اسلامی، ص17، ترجمه داود الهامی.
[50] - قرآن کریم، سوره توبه، آیه128.
[51] - تفسیر نمونه، ج8، ص206.
[52] - با استفاده از العین، مفردات راغب، لغتنامه دهخدا و المیزان، واژه صدر.
[53] - قرآن کریم، سوره انعام، آیه125.
[54] - سیوطی، الدرالمنثور، ج3، ص45.
[55] - تبلیغ در قرآن و حدیث، ص206.
[56] - تبلیغ در قرآن و حدیث، ص61.
[57] - ر. ک. سیرهالنبویه، ابنهشام، ج4، ص219.
[58] - قرآن کریم، سوره قلم، آیه48.
[59] - بحارالانوار، ج20، ص21.
[60] - سعیدالخوری، اقربالموارد، ج3، ص118.
[61] - دهخدا، علیاکبر، لغتنامه ج15، ص719.
[62] - قرآن کریم، سوره احزاب، آیه45.
[63] - مطهری، مرتضی، سیری در سیره نبوی، صص219ـ206.
[64] - قرآن کریم، سوره انفاق، آیه65.
[65] - قرآن کریم، سوره توبه، آیه103.
[66] - قرآن کریم، سوره انعام، آیه68، سوره اعراف، آیه199 و سوره توبه، آیه108.
[67] - مجموعه آثار، ج16، ص156.
[68] - فروغ ابدیت، ج1، ص267.
[69] - قرآن کریم، سوره آلعمران، آیه103.
[70] - حدیث ولایت، ج5، ص242.
نویسنده: دکتر حمید نگارش (استادیار پژوهشکده تحقیقات اسلامی)
منبع: hablolmatin.dmsonnat.ir