مثل یک رسانه ی پرقدرت
اربعین در حادثه ی کربلا یک شروع بود؛ یک آغاز بود. بعد از آن که قضیه ی کربلا انجام گرفت، آن فاجعه ی بزرگ اتفاق افتاد، حادثه ی اسارت ها پیام را باید منتشر می کرد و خطبه ها و افشاگری ها و حقیقت گوئی های حضرت زینب سلام الله علیها و امام سجاد علیه الصلاة و السلام مثل یک رسانه ی پرقدرت باید فکر و حادثه و هدف و جهت گیری را در محدوده ی وسیعی منتشر می کرد؛ و کرد. (بیانات در دیدار جمعی از مردم آذربایجان شرقی - ۱۳۸۷/۱۱/۲۸)
حتّی لرزشی هم در صدای این بانوی بزرگ از این همه حادثه پدید نیامد.
حماسه ی بزرگی که عرض کردیم، حماسه ی زینب کبری سلام الله علیها است که مکمّل حماسه ی عاشورا است؛ بلکه به یک معنا حماسه ای که بی بی زینب کبری سلام الله علیها به وجود آورد، احیا کننده و نگه دارنده ی حماسه ی عاشورا شد. عظمت کار زینب کبری علیها السّلام را نمی شود در مقایسه ی با بقیّه ی حوادث بزرگ تاریخ سنجید؛ باید آن را در مقایسه ی با خود حادثه ی عاشورا سنجید و انصافاً این دو عِدل یکدیگرند.
این انسان باعظمت، این بانوی بزرگ اسلام بلکه بشریّت، توانست در مقابل کوه سنگین مصائب، قامت خود را استوار و برافراشته نگه دارد؛ حتّی لرزشی هم در صدای این بانوی بزرگ از این همه حادثه پدید نیامد؛ هم در مواجهه ی با دشمنان، هم در مواجهه ی با مصیبت و حوادث تلخ، مثل یک قلّه ی سرافراز استواری ایستاد؛ درس شد، الگو شد، پیشوا شد، پیشرو شد.
در بازار کوفه، در حال اسارت، آن خطبه ی شگفت آور را ایراد کرد: «یا اَهلَ الکوفَةِ یا اَهلَ الخَتلِ و الغَدرِ اَ تَبکونَ، اَلا فَلا رَقأَتِ العَبرَةُ وَ لاهَدَأَتِ الزَّفرَةُ اِنَّما مَثَلُکُم کَمَثَلِ التِی نَقَضَت غَزلَها مِن بَعدِ قُوَّةٍ اَنکاثاً...»؛ لفظ مثل پولادْ محکم، معنا مثل آبِ روان تا اعماق جان ها می نشیند. در آن چنان وضعیّتی زینب کبری مثل خود امیرالمؤمنین حرف زد؛ تکان داد دل ها را، جان ها را و تاریخ را؛ این سخن ماند در تاریخ؛ این در مقابل مردم در محمل اسارت.
بعد هم، هم در مقابل ابن زیاد در کوفه، هم چند هفته بعد در مقابل یزید در شام، با آن چنان قدرتی سخن گفت که، هم دشمن را تحقیر کرد، هم سختی هایی را که دشمن تحمیل کرده بود، تحقیر کرد.
شما می خواهید خاندان پیغمبر را به خیال باطل خودتان مغلوب کنید، منکوب کنید، ذلیل کنید؟ لِلّهِ العِزَّةُ وَ لِرَسولِهِ وَ لِلمُؤِمنین. مجسّمه ی عزّت است زینب کبری، هم چنان که حسین بن علی علیه السّلام در کربلا، در روز عاشورا مجسّمه ی عزّت بود. نگاه او به حوادث با نگاه دیگران فرق دارد؛ [با] آن همه مصیبت، وقتی دشمن می خواهد او را شماتت کند، می گوید: ما رَاَیتُ اِلّا جَمیلاً؛ آن چه دیدم زیبا بود؛ شهادت بود، داغ بود، امّا در راه خدا بود، برای حفظ اسلام بود، ایجاد یک جریانی بود در طول تاریخ تا امّت اسلام بفهمند که چه کار باید بکنند، چگونه باید حرکت کنند، چگونه باید بایستند. این کارِ بزرگِ حماسه ی زینبی است؛ این عزّتِ ولیّ خدا است. زینب کبری از اولیاء الله است؛ عزّت او عزّت اسلام است؛ اسلام را عزیز کرد، قرآن را عزیز کرد.
ما البتّه آن بلندپروازی را نداریم، آن همّت را نداریم که بخواهیم بگوییم رفتار این بانوی بزرگ الگوی ما است؛ ما کوچک تر از این حرف ها هستیم؛ امّا باید به هر حال حرکت ما در جهت حرکت زینبی باشد؛ باید همّت ما، عزّت اسلام و عزّت جامعه ی اسلامی و عزّت انسان باشد؛ همان که خدای متعال با احکام دینی و شرایعِ بر پیغمبران، مقرّر فرموده است.
آنچه در بخش اوّل عرایضم می خواهم کوتاه عرض بکنم برای شما عزیزان بسیجی و جوانان عزیز، این است که یکی از عوامل مولّد این روحیّه و این صبر در زینب کبری سلام الله علیها و در دیگر اولیاء اللّهی که این جور حرکت کردند، صدق است؛ صادقانه با پیمان خدای متعال برخورد کردن، دل را صادقانه به راه خدا سپردن؛ این خیلی مهم است. در قرآن کریم این صدق را، هم برای انبیاء عظام الهی لازم می شمرد: وَ اِذ اَخَذنا مِنَ النَّبِیّینَ میثاقَهُم وَ مِنکَ وَ مِن نوحٍ وَ اِبرهیمَ وَ موسی وَ عیسی ابنِ مَریَمَ وَ اَخَذنا مِنهُم میثقاً غَلیظاً، لِیَسئَلَ الصَّدِقینَ عَن صِدقِهِم؛ ای پیامبر ما از تو پیمان گرفتیم و از نوح و ابراهیم و موسی و عیسی پیمان گرفتیم - از همه ی پیغمبران پیمان گرفتیم - و این پیمان، پیمان بسیار محکم و غلیظی است - در لِیسئَل، "لام" به تعبیر ما طلبه ها "لام" عاقبت است - و نتیجه ی این پیمان این است که این پیغمبران بزرگ مورد سؤال قرار می گیرند از صدقی که در قبال این پیمان نشان دادند و به خرج دادند؛ یعنی پیغمبر ما و پیغمبران بزرگ الهی باید در پیشگاه پروردگار عَرضه کنند میزانِ صداقتی را که در مقام اِعمال این میثاق الهی به کار بردند؛ این مال پیغمبران؛ در مورد مردم معمولی و مؤمنین [هم میفرماید]: مِنَ المُؤمِنینَ رِجالٌ صَدَقوا ما عهَدُوا اللهَ عَلَیهِ فَمِنهُم مَّن قَضی نَحبَهُ وَ مِنهُم مَن یَنتَظِر وَ ما بَدَّلُوا تَبدیلاً، لِیَجزِیَ اللهُ الصَّدِقینَ بِصِدقِهِم و یُعَذِّبَ المُنافِقینَ اِن شاء. در مورد پیغمبران بزرگ، نقطه ی مقابل صادق را کافر قرار داد: و اَعَدَّ لِلکفِرینَ عذاباً اَلیما. در مورد این مؤمنین، نقطه ی مقابل صادقین را منافقین قرار داد، که در این ها نکته هایی هست. از من و شما هم سؤال می کنند درباره ی وعده و عهدی که با خدا کردیم؛ ما با خدا معاهده داریم. (بیانات در دیدار پنجاه هزار فرمانده بسیج سراسر کشور - ۱۳۹۲/۰۸/۲۹)
كو يك نفر مثل زينب كبرى؟
زينب كبرى يك زن بزرگ است. عظمتى كه اين زن بزرگ در چشم ملت هاى اسلامى دارد، از چيست؟ نمى شود گفت به خاطر اين است كه دختر على بن ابى طالب عليه السّلام، يا خواهر حسين بن على و حسن بن على عليهما السّلام است. نسبت ها هرگز نمى توانند چنين عظمتى را خلق كنند. همه ى ائمه ى ما، دختران و مادران و خواهرانى داشتند؛ اما كو يك نفر مثل زينب كبرى؟
ارزش و عظمت زينب كبرى، به خاطر موضع و حركت عظيم انسانى و اسلامى او بر اساس تكليف الهى است. كار او، تصميم او، نوع حركت او، به او اين طور عظمت بخشيد. هر كس چنين كارى بكند، ولو دختر امير المؤمنين عليه السّلام هم نباشد، عظمت پيدا مى كند. بخش عمده ى اين عظمت از اين جاست كه اولاً موقعيت را شناخت؛ هم موقعيت قبل از رفتن امام حسين عليه السّلام به كربلا، هم موقعيت لحظات بحرانى روز عاشورا، هم موقعيت حوادث كشنده ى بعد از شهادت امام حسين را؛ و ثانياً طبق هر موقعيت، يك انتخاب كرد. اين انتخاب ها زينب را ساخت.
قبل از حركت به كربلا، بزرگانى مثل ابن عباس و ابن جعفر و چهره هاى نامدار صدر اسلام، كه ادعاى فقاهت و شهامت و رياست و آقازادگى و امثال اين ها را داشتند، گيج شدند و نفهميدند چه كار بايد بكنند؛ ولى زينب كبرى گيج نشد و فهميد كه بايد اين راه را برود و امام خود را تنها نگذارد؛ و رفت. نه اين كه نمى فهميد راه سختى است؛ او بهتر از ديگران حس مى كرد. او يك زن بود؛ زنى كه براى مأموريت، از شوهر و خانواده اش جدا مى شود؛ و به همين دليل هم بود كه بچههاى خردسال و نوباوگان خود را هم به همراه برد؛ حس مى كرد كه حادثه چگونه است.
در آن ساعت هاى بحرانى كه قوي ترين انسان ها نمى توانند بفهمند چه بايد بكنند، او فهميد و امام خود را پشتيبانى كرد و او را براى شهيد شدن تجهيز نمود. بعد از شهادت حسين بن على هم كه دنيا ظلمانى شد و دل ها و جان ها و آفاق عالم تاريك گرديد، اين زن بزرگ يك نورى شد و درخشيد. زينب به جايى رسيد كه فقط والاترين انسان هاى تاريخ بشريت - يعنى پيامبران – مى توانند به آن جا برسند. (سخنراني در ديدار با جمع كثيري از پرستاران، به مناسبت ميلاد حضرت زينب كبري (س) و روز پرستار)
تهیه و تنظیم: سایت رسالات