کد خبر: 40131453
تاریخ انتشار: چهارشنبه 15 ارديبهشت 1395
خانه » حواشی » رسالت » 10 کارکرد داستان و داستان گوئی در تبلیغ دینی
نسخه چاپی
ارسال به دوستان
پایگاه فرهنگی تبلیغی رسالات:

تحلیل ها ممکن است ذهن ها را برانگیزانند ولی نمی توانند به قلب ها راه پیدا کنند... داستان گویی از طریق ساختن مفاهیم انتزاعی پر معنی، کمک به برقراری ارتباط بین افراد و ایده ها، الهام بخشی ابتکارات و انگیزه دادن برای اقدام، دادن فضای تنفس و اجازه دادن به دیدگاه های مختلف برای پدیدار شدن، تشریح ارزشمند موقعیت هایی که دانش در آن ها استفاده شده اثرگذار است.

به گزارش چی 24 به نقل از رسالت:
 
 

بر طبق مطالعات انجام شده داستان ها با فراهم كردن توانايي ايجاد ارتباطات سريع، طبيعي، واضح، واقعي، مشاركتي، تفريحي و درست و هم چنين بيان ايده هاي پيچيده به شكلي ساده و درگير كردن هم زمان منطق و احساس به اشتراك و انتقال دانش در میان افراد و گروه ها كمك مي‌كنند.

در واقع طرفداران روش داستان گويي و داستان سرايان اعتقاد بر برتري داستان ها بر تحليل ها در اشتراك دانش دارند. آن‌ها معتقدند تحليل ها ممكن است ذهن‌ها را برانگيزانند ولي نمي‌ توانند به قلب ها راه پيدا كنند جايي كه براي به انگيزش در آوردن افراد بايد به آن راه يافت. آن ها معتقدند داستان گويي از طريق ساختن مفاهيم انتزاعي پر معني، كمك به برقراري ارتباط بين افراد و ايده ها، الهام بخشي ابتكارات و انگيزه دادن براي اقدام، دادن فضاي تنفس و اجازه دادن به ديدگاه هاي مختلف براي پديدار شدن، تشريح ارزشمند موقعيت هايي كه دانش در آن ها استفاده شده و راه حل ها يافت شده اند.

با توجه به اهمیت و نقش داستان ها در هر فرهنگی به برخی از کارکردهای داستان در فرآیندهای تربیتی و تبلیغی اشاره می شود:

1) جامعه پذیری یا اجتماعی کردن. در این فرآیند اعضا افراد یک جامعه با ارزش ها و هنجارهای دینی، اجتماعی و اخلاقی که مدنظر در هر فرهنگ است آشنا می گردند. هرچند بخش زیادی از این آموزه ها از طریق آموزش‌های مستقیم و یا مشاهده رفتاری به افراد منتقل می گردد ولی به نظر می رسد آن بخشی که به شکل غیر مستقیم مثل داستان به افراد منتقل می شود از ثبات و دوام بیشتری برخوردار است.

کافی است هر کدام از ما به حافظه خود مراجعه کنیم و ببینیم مهم ترین ارزش ها و تعالیم دینی و اخلاقی که به آن باور داریم در چه قالبی و توسط چه کسانی در ذهن ما نقش بسته و پایدار مانده است. واضح است که بخش زیادی از این آموزه ها توسط مبلغان دینی و یا کتاب هائی بوده است که این آموزه ها را در شکل داستان‌های واقعی به ما عرضه کرده اند.

2) ایجاد جذابیت. مفاهیم و گزاره ‌های خشک و بعضاً پیچیده را می توان در قالب بیان داستان‌ های واقعی و متناسب به مخاطبان منتقل کرد. علاوه بر این به تجربه ثابت شده است توان و دوام یادگیری و به یاد سپاری آموزه ها در قالب قصه و داستان های واقعی افزایش می یابد. همچنین مبلغانی که از این تکنیک هنرمندانه و بدرستی استفاده می کنند غالباً مقبولیت و جذابیت بیشتری در نزد مخاطبان دارند.

3) عبرت آموزی. در هر محیط اجتماعی بر حسب شرایط و اقتضائات زمانی و مکانی امکان رواج رفتارها و هنجارهائی مخالف با دین و اخلاق وجود دارد. مبلغان دینی با شناخت دقیق این ناهنجاری ها و جستجوی در سابقه فرهنگی و تاریخی و بیان نتایج و آثار آن در میان گذشتگان می توانند در کاهش این نوع رفتارها موثر باشند. داستان اقوام مختلف مثل قوم لوط در قرآن نمونه ای از این نوع است. بدیهی است این عبرت گیری هم در سطح روابط فردی و هم در سطح اجتماعی و کلان قابل طرح است.

4) انتقال و اشتراک آگاهی و دانش. اگر زبان را کانون انباشت آگاهی در هر جامعه و فرهنگی بدانیم (جینز، 1387، ص 44)، بسترهای بکارگیری زبان نیز در ایجاد و انتقال آن سهم مهمی را در بر خواهند داشت. یکی از زمینه ‌های اصلی بکارگیری زبان نوشتاری و گفتاری عرصه ای است که قصه گوئی و داستان سرائی ایجاد می کند. در واقع از این طریق بخشی از آگاهی ها که مورد استفاده روزمره در لایه‌های اجتماع قرار دارد در میان افراد، اقشار و گروه‌های اجتماعی جریان می یابد. انتقال و يا اشتراك دانش يكي از متداول ترين مباحث فرآيند مديريت دانش قلمداد می شود.

اشتراك دانش تبادل دانش بين افراد، گروه ها و لایه‌های مختلف تعريف شده است. امروزه مدل هاي جديد مديريت دانش به دنبال ايجاد محيطي هستند كه قدرت در به اشتراك گذاشتن دانش را دارا باشد نه صرفاً نگهداري از آن. در حالي كه مدل هاي سنتي مديريت دانش بر بکارگیری فن آوري تاكيد مي ‌كنند، اين مدل هاي نوين افراد و اقدامات را مد نظر قرار مي ‌دهند. بدين معني كه انتقال دانش نيازمند يك همكاري گروهي و يا فردي با ديگران براي تسهيم دانش و دست يابي به مزيت هاي دو جانبه مي‌باشد. يكي از جديدترين ابزارهاي انتقال و اشتراك دانش روش داستان گويي و استفاده از داستان ها مي‌باشد.

5) روانسازی جریان آموزش و یادگیری. داستان ها می توانند فراگیری بسیاری از جنبه ‌های علمی و آموزه هایی که فهم آن در اکثر افراد بخصوص کودکان و نوجوانان با سختی همراه است را تسهیل و تلطیف نماید.

از آن جا که آموزش موضوعات و مطالب علمی دارای نکات و حواشی زیادی است و عملاً بیان انتزاعی آن ها باعث افت یادگیری می شود، داستان ها ابزاری کارآمدی برای این منظور تلقی می شوند.

داستان ها ساختار و بنياني را براي مباحث ضمني، نكات ظريف، و علت و معلول هاي چند گانه مهيا كرده و مي ‌توانند براي وصف پديده هاي پيچيده تري، در مقايسه با پديده هايي كه با توصيفات علمي و منطقي توضيح داده مي‌شوند، استفاده شوند و يك اعتقاد دارد اگر چه صحت و درستي گزاره ها خوب است اما در ايجاد احساس ضروري نيست بلكه ابزاري لازم است كه باور كردني و معقول باشد، به ياد ماندني و مظهر تجربيات و انتظارات گذشته بوده و آميخته با ديگر افراد باشد.

چيزي كه مي‌تواند با نگاه به گذشته ايجاد شده و با نگاه به آينده استفاده شود، چيزي كه هم احساس و هم تفكر را در بر بگيرد. او از داستان به عنوان چنين ابزاري نام مي‌برد. ديگر دليل اهميت داستان ها به جنبه آموزشي آن ها بر مي ‌گردد. داستان ها از نظر آموزشي رويدادهاي شناختي مهمي مي‌ باشند زيرا چهار ركن بسيار مهم ارتباط بشري را در خود جاي مي‌ دهند: اطلاعات، دانش، عقيده و احساس.

6) ایجاد و انتقال ارزش ها. از طریق داستان و قصه گوئی می توان ارزش هائی که در هر دوره زمانی و یا در یک وضعیت خاص اجتماعی جامعه به آن ها محتاج می باشد را بوجود آورد و یا بر آن ها تاکید ورزید. هنگامی که جامعه ای مورد هجوم بیگانگان قرار گرفته است، بیان داستان ‌های واقعی از شجاعت، ایثارگری و وطن دوستی در ایجاد هیجان و تحریک افراد جامعه برای مقابله با دشمنان بسیار کارساز خواهد بود. هم چنین است هنگامی که جامعه به افول ارزش های اخلاقی مبتلا شده است که با بیان غیر مستقیم و از طریق قصه ها و داستان های واقعی حساسیت جامعه را نسبت به آن چه که برای او ضروری است رهنمون کرد.

به نظر می رسد دلیل اصلی ماندگاری بسیاری از قصه ها و داستان‌های تاریخی در بطن هر فرهنگی، صرف نظر از جنبه ‌های ادبی آن، کارکردهای اجتماعی است که آن ها توانسته اند در حالت ‌های گوناگون ایفا کنند.

7) ایجاد تغییرات محیطی. داستان ها ابزارهای بسیار مناسبی برای کسانی است که برحسب نقش اجتماعی خود در صدد ایجاد تغییرات مطلوب در محیط پیرامونی خود هستند. معلمان، مبلغان، والدین و مربیان و حتی مدیران سازمان ها و... در مراحلی ناگزیر از ایجاد تغییرات مناسب در حیطه مسئولیت خود هستند. با انتخاب و بیان به موقع داستان ها و اتفاقات واقعی برای کسانی که تغییرات برای آن ها ضروری است می توان بخشی از این مسیر را هموار نمود.

8) تعادل بخشی در حال. از طریق داستان گوئی و بیان واقعیت‌ های رخ داده در گذشته می توان افراد و گروه هائی را که به هر دلیل از وضعیت‌ های واقعی فاصله می گیرند و نمی توانند ارزیابی درستی از موقعیت خود و جامعه داشته باشند را تا حدی به تعادل نزدیک ساخت و آن ها را در انطباق با واقعیات و صورت بندی ایده ها و ایده آل‌ های خود کمک نمود.

9) تنظیم بخشی در آینده. داستان ها منابع، مدل ها و سناریوهای مشروح و مستندي از گذشته هستند که اقدامات و رفتارهای حال و آینده ما را شکل می دهند. داستان ها مي ‌توانند يك چشم انداز را تشريح و يا حسي از اهداف مشترك و معاني را ايجاد كنند. اگر بپذیریم که کنش ‌های انسانی و اجتماعی متناسب با شرائط تحقق در قالب‌های کلی تر قابل دسته بندی هستند، از طریق داستان ‌های واقعی می توان به برخی از جنبه‌های شکل گیری و نتایج این کنش ها اشاره کرد.

این نحوه از مواجه با واقعیات‌های پیرامونی، کمک خوبی به کسانی است که می خواهند درک تا حدودی روشن از نتایج عملکرد خود در آینده داشته باشند. به نظر می رسد جنبه ‌های عبرت آموزی قصص و داستان ها که در دیدگاه دینی مورد تاکید است بیشتر در ارتباط با این کارکرد قرار می گیرد.

10) تلفیق تفکر و احساس. اکثر شیوه‌های تبلیغی مبتنی بر یکی از مقولات تحریک احساسات یا تفکر و تعقل در مخاطبان است. داستان ابزار مناسبی برای تلفیق هنرمندانه این دو به شمار می رود. بدین لحاظ سطح اقناع و ماندگاری اثر پیام هائی که از این طریق منتقل می شوند افزایش می یابد.

منبع: گوهرهای تبلیغ، سید محسن میرسندسی

 

برچسب ها
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
طراحی پرتال خبری، توسط پارس نوین