کد خبر: 40132101
تاریخ انتشار: چهارشنبه 15 ارديبهشت 1395
خانه » حواشی » عرفان و حکمت » تعینات حقی
نسخه چاپی
ارسال به دوستان

به گزارش چی 24 به نقل از عرفان و حکمت:

مجموعه تعيناتی که بر بستر نفس رحمانی شکل مي‌گيرند، به دو دسته حقی و خلقی تقسيم مي‌شوند. در این نوشتار به بررسی تعینات حقی می‌پردازیم.

نویسنده: استاد حجة الاسلام و المسلمین علی امینی نژاد

منبع:حکمت عرفانی[۱]صفحه۳۵۷ تا ۳۶۱

فهرست

اقسام تعينات

با رجوع به نوشتار مقام ذات روشن می‌شود که در مقام ذات غيب‌الغيوبي، هيچ اسم حقيقي عرفاني‌ای وجود ندارد، و بر این اساس هيچ خصوصيت و صفت ممتازي در آنجا نيست. بنابراين در مقام ذات هيچ تعيني در کار نيست، و تعينات، پس از ظهور و تجلی تحقق مي‌يابند، و چنان‌چه از نوشتار نفس رحمانی معلوم می‌شود، بر اساس قاعدة الواحد، از مقام وحداني ذات غيب‌الغيوبي، تنها يک ظهور و تجلي ـ‌ موسوم به نفس رحماني‌ـ صادر مي‌شود، و مطابق تشکيک در اين ظهور واحد سرياني، همة تعينات در بستر آن شکل مي‌گيرند.

اين تعينات از ديدگاه عرفا بر دو قسم‌اند:

  • ۱. تعينات حقي
  • ۲. تعينات خلقی

قسم نخست، تعيناتي‌اند که در درون صقع ربوبي بر بستر نفس رحماني در حضرت اول تحقق دارند. اين تعينات عبارت‌اند از تعين اول و تعين ثانی.

اما تعينات خلقي تعيناتي‌اند که خارج از صقع ربوبي بر نفس رحماني نقش مي‌بندند و عبارت‌اند از: عالم عقل، عالم مثال و عالم ماده.

بر اين اساس و با نگاهی کلان به مجموعة نظام هستي روشن مي‌شود که از ديدگاه عرفا صقع ربوبي متشکل از دو مرحلة مقام ذات و جمله‌اي از تعينات است؛ يعني حق‌تعالي در درون خود نيز ظهوراتي براي خود دارد و پس از آن نوبت به ظهورات برون‌صقعي مي‌رسد.


اما بر اساس وحدت شخصية وجود، تقسيم‌بندي درون‌صقعي و برون‌صقعي به چه معناست؟

عارفان محقق پاسخ دقيق و عميقي به اين پرسش داده‌اند: تعيناتي که تمام هويت آنها جنبة علمي دارد و تعينات علمي حق‌تعالي شمرده مي‌شوند، تعينات درون‌صقعي‌اند، و تعيناتي که صرفاً علمي نبوده، وجودي‌اند، تعينات خلقي و برون‌صقعي نام دارند. اين بيان صرفاً اصطلاح‌سازی و قرارداد نيست، بلکه در امري تکويني ريشه دارد؛ زيرا گرچه هيچ تعيني از وجود حق بيرون نيست،

تعيناتي که به خود و به يکديگر علم و شعور ندارند و صرفاً نزد حق‌تعالي حاضرند و معلوم اويند، تعينات علمي حق‌تعالي هستند؛ مانند صور ذهني ما که اين صورت‌هاي ذهني به خود و به يکديگر عالم و آگاه نيستند و فقط نزد نفس حاضرند و معلوم اویند. اما تعينات، وقتی به مرحله‌اي برسند که افزون بر معلوم بودن برای خداوند، به خود و به يکديگر و به حق‌تعالي عالم باشند، خلقت شکل گرفته و پاي غير به ميان خواهد آمد.


ترجمة سخن جامي در اين باره چنین است:

مجالي و مظاهر [دو دسته‌اند]: يا مجلي و مظهري است که آنچه فقط براي حق ظهور دارد نه براي اشياي ديگر، در آن ظهور مي‌کند؛ يا مظهري است که آنچه هم براي حق و هم براي غير او آشکار است، ظهور مي‌نمايد. قسم اول مرتبة غيب نام دارد؛ زيرا همة اشيا در آن، از خود و از مثل خود پوشيده و غايب‌اند. پس در اين مرتبه هيچ چيزي ظهوري ندارد مگر براي خداوند متعالی. [اما در همين مرتبه] انتفاي ظهور اشيا دو گونه است: يا به‌ سبب آن‌ است که اصلاً اعيان اشيا بالکليه منتفي‌اند... که اين مجلي همان تعين اول و مرتبة اول از غيب است؛ و وجه دوم آن‌ است که با آنکه اعيان اشيا تحقق، و از هم تميّز دارند و در علم ازلي ثابت‌اند و براي خداوند عالِم به آنها ظاهرند، ظهوري ندارند ـ نه براي خود و نه براي امثال خود‌ـ آن‌چنان‌که صور ثابته در ذهن ما هستند و اين مجلي و مظهر همان تعين ثاني است؛ و اما مجلایي کم در آن، آنچه افزون بر حق براي ساير اشيا هم علماً و وجداناً ظهور دارد، ظهور مي‌کند، سه قسم است (آنها عبارت‌اند از: عالم عقل و عالم مثال و عالم ماده).[۲] [۳]

تعین اول

متن اصلی: تعین اول

تعين اول، علم ذات به ذات، در حق‌تعالي است با اين شرط كه در اين مرحله خداوند ذات خود را به صورت اطلاقي، يك‌پارچه و احدي مي‌نگرد و هنوز به كمالات و تفاصيل موجود در خود توجه تفصيلي ننموده است و همانند مقام ذات همة حقايق ـ البته به نحو علمي ـ در اين مرتبه مندمج و مستهلك‌اند. از همين رو عرفا در آثار خود از تعين اول به «هويت مطلقه»، «حضرت احديت»، «مرتبة احديت»، «احديت جمع»، «مقام جمع»، «مقام جمع‌الجمع» و «حقيقة الحقايق» ياد شده است.

عبدالرحمن جامي دربارة حقيقت تعين اول مي‌گويد:

«شاهد خلوت‌خانة غيِب هويت خواست كه خود را بر خود جلوه دهد: اول جلوه‌اي كه كرد، به صفت وحدت بود».

البته پرواضح است كه بين مرتبة ذات و تعين اول، تقدم و تأخر زماني مطرح نيست، بلكه چيزي شبيه به تقدم و تأخر علت بر معلول ميان آنها وجود دارد. به بيان ديگر به صورت طبيعي، بايد ذاتي باشد تا به خود علم يابد. به عنوان مثال وقتي در خود دقت مي‌كنيم، به‌درستي درمي‌يابيم كه ابتدا ذاتي وجود دارد كه در مرحلة ديگر به خود علم مي‌يابد، هرچند تا آن ذات هست، اين علم نيز هست، اما انسان، بين ذات و علم به ذات، كاملاً حالت اصل و فرع را احساس مي‌كند. همين حالت از تقدم و تأخر (از باب من عرف نفسه فقد عرف ربّه) بين ذات حق و علم او به ذاتش برقرار است.

عامل راهيابی به تعين ثانی

متن اصلی: کمالات الهی

همان ‌گونه که بحث وحدت حقيقي درمقام ذات ، عامل انتقال و گذر به تعین اول بود، حلقة واسطه که منشأ گذر از تعين اول و موجب شکل‌گيري تعین ثانی مي‌شود، کمال ذاتي و کمال اسمايي و شعور به اين دو کمال، به‌ويژه شعور به کمال اسمايي است.

در تحليل و بررسي اصل کمال، دو نکته مهم قابل توجه است.

  • يکي آنکه کمال عبارت است از صفت يا حالت ذات نه خود ذات، بنابراين در بحث کمال اصل ذات محل بحث نيست بلکه صفات و احوال آن مدنظر مي‌باشد. [۴]
  • نکته دوم آن است که هر گونه صفتي کمال نمي‌باشد، بلکه صفتي که با لحاظ حال خودش و حال ذاتي که محل آن است و لحاظ کيفيت و چگونگي حمل صفت بر ذات، شايستگي‌هاي لازم را داشته باشد، کمال آن ذات به حساب مي‌آيد. لذا در تعريف کمال گفته‌اند که کمال «حصول ما ينبغي لما ينبغي علي ما ينبغي» (حصول آنچه که شايسته است براي آنکه که شايسته است به نحوي که شايسته است) مي‌باشد. در اين تعريف هر دو نکته وجود دارد، هم حالت لغيره بودن و صفتي در آن مطرح شده است و هم شايسته بودن اين صفت از حيث خودش و از حيث محل و نحوة حمل.

با اين حساب، کمالات حق‌تعالي، مجموعه اوصافي هستند که شايستگي‌هاي لازم را براي حمل بر حق‌تعالي دارا باشند. مثلاً علم هم کمال انسان است و هم کمال عقل فعال و هم کمال خداوند، اما علم به يک نحو، براي همه کمال نيست علم انساني با ويژگي‌هاي خاص خود، هرگز براي عقل فعال و حق‌تعالي در موطن خود کمال محسوب نمي‌شود، لذا در کمال بودن يک وصف، صاحب آن وصف، اهميت کليدي دارد.

تعین ثانی

متن اصلی: تعین ثانی - نویسنده: استاد حجة الاسلام و المسلمین علی امینی نژاد

دومين تعين در بستر نفس رحماني، تعين ثاني است و در تبيين حقيقت آن بايد گفت؛ علم ذات حق به ذات خود به نحوي که به همة حقايق مندمج در خود آگاهي يابد، دومين مرتبه از جلوة خداوندي و تعين ثاني است.

تعين ثاني همانند تعین اول نسبت علميه است، با اين تفاوت که تعين اول نسبت علمي اندماجي و اندراجي است ولي تعين ثاني، نسبت علمي تفصيلي مي‌باشد.

گاهي مراد از آنکه «کثرت و امتياز در تعين ثاني، نسبي است نه حقيقي» آن است که امتياز شديدتري که تعينات خلقي را پديد مي‌آورد و موجب آگاه شدن تعينات از خود و از امثال خود مي‌شود، در تعين ثاني وجود ندارد و گاهي نيز مراد از آن عبارت آن است که امتيازات علميِ موجود در تعين ثاني به نحوي نيست که منجر به قبول متن‌هاي ديگري از وجود و موجود در کنار خداي متعال شده و قول متکلميني را که به قدماي ثمانيه باور دارند، شود.

علم در تعين ثاني، در عين کثرت معلومات وحدت دارد و به بيان ديگر آنچه در تعين ثاني متکثر و متعدد است متعلقات علم الهي است نه خود علم و علم الهي در اين موطن به لحاظ نفس ذات حق وحداني و يکپارچه است.

عرفا همگام با فلاسفه اسلامي، علم الهي را واسطة تحقق کثرات از حق تعالي مي‌دانند و همچنان‌که حکماي مشاء، علم عنائي ارتسامي و حکماي صدرائي علم اجمالي در عين کشف تفصيليِ در مقام ذات را منشأ تحقق کثرت مي‌شمارند، عرفا نيز تعين‌هاي علمي اول و ثاني را موجب ظهور کثرات مي‌دانند.

برخلاف فلاسفه از ديدگاه عرفا، نسبت ايجادي از نفس مقام ذات غيب‌الغيوبي منتفي است و اين نسبت پس از تنزل ذات به تعين ثاني، در آن مطرح خواهد شد.

گرچه قول به اعيان ثابته از سوي عرفا مشابه علم ارتسامي مشائي است، اما

  • اولاً در مقام ذات مطرح نيست بلکه در تعين ثاني قرار دارد
  • و ثانياً عين ذات نيست بلکه امتياز نسبي از آن دارد.

اسمای الهیه

متن اصلی: اسمای الهیه - نویسنده: استاد حجة الاسلام و المسلمین علی امینی نژاد

در تعین ثانی دو بحث عمده و مهم وجود دارد که نقش کليدي در تحقق همه کثرات عالم و پديد آمدن موجودات خلقي دارد. يکي اسماي الهيه و ديگري اعيان ثابته و در واقع از جهتي بايد گفت تعين ثاني با دو محور اساسي آن يعني اسماي الهيه و اعیان ثابته، استخوان‌بندي اساسي عرفان نظري را تشکيل مي‌دهند.

نکات مهم بحث اسمای الهی به این قرار است:

  • اولين مرحله‌اي که اسما به نحو تفصيلي و امتيازيافته شکل مي‌گيرند، تعین ثانی است.
  • از آن جهتي که اسم به واسطه صفت از ذات و از ساير اسما ممتاز مي‌شود، عين صفت و از آن جهتي که اسم مجموع ذات و صفت است، غيرصفت مي‌باشد.
  • اسم‌هايي که جنبه کثرت و جهت خلقي در آن غالب باشد، اسماي ثبوتي هستند و اسم‌هايي که جهت وحدت و جنبه حقي و ذاتي در آن غلبه داشته باشد، اسماي سلبي نام دارند.
  • اسم‌هايي که رحمت و لطف در آن است و موجب انس مي‌شود، اسماي جمالي و اسم‌هايي که قهر و غضب در آن غلبه دارد و خوف‌آفرين و هيبت‌زا است، اسم‌هايي جلالي خداوند مي‌باشد.
  • در تعين ثاني، اسم‌هايي که لمحه ذاتي آنها غالب باشد، اسماي ذات و نام‌هايي که جلوه وصفي آن شدت داشته باشد، اسماي صفات و اسمايي که جنبه فعلي در آنها غلبه داشته باشد اسماي افعال نام دارد.
  • در رأس هرم اسما در تعين ثاني، اسم جامع الله قرار دارد، که در مقام اندماج کثرت در وحدت، همه اسماء ديگر را مندمجاً در خود داشته و در مقام سريان وحدت در کثرت، به تجليات خود بحسب مواطن و مراتب ديگر اسما را پديد آورده و در همه ساري و جاري است.
  • واژه «الله» گاه به معناي ذات حق و گاه به معناي ذاتي که مستجمع جميع اسما و کمالات است، به کار مي‌رود، که در صورت اول «الله ذاتي» و در صورت دوم «الله وصفي» مي‌باشد.
  • پس از اسم جامع الله، اسم‌هاي چهارگانه «اول و آخر و ظاهر و باطن» قرار دارند و همه اسماي الهي زيرمجموعه يکي از اين چهار اسم قرار دارند.
  • اسم‌هاي هفت‌گانه «حي و عالم و قادر و مريد و سميع و بصير و متکلم» ائمه سبعه يا ائمه اسما و يا امهات اسما ناميده مي‌شوند.
  • اسم حي امام ائمه اسما است زيرا سه اسم سميع و بصير و متکلم مشروط به چهار اسم حي و عالم و قادر و مريد است و قادر و مريد مشروط به حي و عالم و عالم نيز مشروط به حي است.
  • بر اثر نکاح و ازدواج بين اسما، اسماي جزئي تا بي‌نهايت تولد مي‌يابند.

اعیان ثابته

متن اصلی: اعیان ثابته

در تعین ثانی دو بحث عمده و مهم وجود دارد که نقش کليدي در تحقق همه کثرات عالم و پديد آمدن موجودات خلقي دارد. يکي اسماي الهيه و ديگري اعيان ثابته و در واقع از جهتي بايد گفت تعين ثاني با دو محور اساسي آن يعني اسمای الهيه و اعیان ثابته، استخوان‌بندي اساسي عرفان نظري را تشکيل مي‌دهند.

نکات مهم بحث اعیان ثابته به این قرار است:

  • اعيان ثابته، صور و ماهيات همة اشيا در عرصة علم تفصيلي الهي يعني تعين ثاني مي‌باشد.
  • اعيان ثابته، صور و مظاهر اسماي الهي در تعين ثاني است، چراکه وضعيت تشکيکي در اسماي الهي مراتب و تعين‌هايي را پديد مي‌آورد که از آنها اعيان ثابته انتزاع مي‌گردد.
  • نسبت ماهيات و اعيان خارجه با اسماي کوني، همانند نسبت اعيان ثابته با اسماي الهي است.
  • اعيان ثابته و خارجه در مقايسه با اسماي الهيه و کونيه، به حيثيت تقييديه نفاديه تحقق دارند.
  • اعيان ثابته گرچه به لحاظ وجود خارج از صقع ربوبي معدوم‌اند اما به وجود علمي که اصطلاحاً از آن به ثبوت ياد مي‌شود، موجود مي‌باشند، چنانچه از وجود خارج از صقع ربوبي با عنوان «وجود» ياد مي‌گردد.
  • اعيان ثابته هيچ‌گاه موطن خود را در تعين ثاني رها نکرده و در خارج از صقع ربوبي موجود نمي‌شوند. بلکه تنها آثار و مظاهر آنها در قالب اعيان خارجه، در خارج از صقع تحقق مي‌يابند.
  • اعيان ثابته مجعول نيستند زيرا جعل تنها در مورد اشيايي است که وجود خارجي يافته باشند.
  • در تعين ثاني به لحاظ وجود دو جنبة اسمايي و جنبة اعياني،‌ دو جهت وجوبي و امکاني جمع شده‌اند.
  • اعيان ثابته‌اي که مظاهر آنها هرگز در خارج از صقع ربوبي، تحقق نمي‌يابد، اعيان ممتنعه و اعيان ثابته‌اي که مظاهر آنها در خارج از صقع، تحقق يافته و يا مي‌يابد، اعيان ممکنه ناميده مي‌شوند.
  • اعيان ثابته در عرفان ابن عربي، نوعي سامان‌دهي مبحث ذات‌گرايي در دستگاه وجودگراي عرفاني است.
  • هر يک از اعيان ثابته که ذوات اشيا در علم حق به شمار مي‌آيند، به حسب ذات خود اقتضاهايي دارد که در کنار «زبان قال» و «زبان حال»، «زبان استعداد» اشيا تلقي مي‌شود.
  • استعدادهاي اعيان ثابته غيرمجعول، کلي و اصلي هستند برخلاف استعدادهاي اعيان خارجه که مجعول، جزئي و غيراصلي مي‌باشند.
  • عرفا بر اين باورند که علم هر عالمي گرچه حق تعالي باشد، تابع معلوم است و حاکم هر که باشد در حکم خود که تابع علم اوست، محکومِ محکوم‌عليه خود است.
  • ريشة همة تقديرهاي عالم، در عين ثابت هر شيئي نهفته است، لذا استعدادهاي ذاتي اعيان ثابته و اقتضاهاي آنها، سرّالقدر همة قَدَرهاي عالم مي‌باشند.

پانویس

۱. تحریری از درس‌های عرفان نظری استاد سید یدالله یزدان‌پناه

۲. نقد النصوص، ص۳۰.

۳. اين تقسيم‌بندي را به وجهی ديگر نيز مي‌توان توضيح داد: اشياي عالم در مواطن و مقامات متعددي با رعايت ويژگي‌هاي آن موطن تحقق دارند: در مقام ذات هستند؛ در تعين اول و ثاني هستند؛ و درتعينات خلقي نيز وجود دارند. اما در اين ميان، مقاماتي که حضور اين اشيا مستلزم بروز آثار ويژة آنها نيست يک مرحله است و مواطني که حضور اين اشيا به گونه‌اي است که مستلزم بروز آثار ويژة آنهاست، مرحلة ديگري است. مرحلة اول درون‌صقع و مرحلة دوم برون‌صقع است.

در مرحلة اول و درون‌صقع، باز اين اشيا به دو گونه‌اند: اندماجي‌اند و آثاري ندارند؛ يا تفصيلي‌اند لکن آثار ويژة خود را بروز نمي‌دهند. در مقام ذات و تعين اول همة اشيا به نحو اندماجي تحقق دارند؛ اما در تعين ثاني، گرچه ذوات و اعيان نمود دارند، آثار خود را ندارند. اما در مرحلة دوم اشيا نفسيت ويژة خود را يافته و آثار خاص خود را به تناسب مواطن بروز و ظهور مي‌دهند.

۴. البته گاهي مراد از کمال، بر حسب ذات مي‌باشد مثلاً در عبارتي محقق جامي مراد از کمال ذاتي را، کمال به حسب ذات معنا مي‌کند بدين صورت که هرگاه ذات در تحقق و وجودش محتاج به غير نباشد و در اصطلاح واجب‌الوجود باشد، کمال ذاتي دارد. جامي در نقد‌النصوص ص ۸۴ مي‌گويد: ثم اعلم ان ثبوت الکمال للحق سبحانه من وجهين: أحدهما کماله من حيث الذات وهو عبارة عن ثبوت وجودها منها لا من غيرها وهي غنيّة في وجودها وبقائها ودوامها عما سواه... .

عناوین دیگر این نوشتار
  • تعینات حقی (عنوان اصلی)
  • تعین های حقی
  • تعین‌های حقی
مربوط به دسته های: خداشناسی عرفانی -

برچسب ها
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
طراحی پرتال خبری، توسط پارس نوین