ماجرای ولادت امام مجتبی علیه السلام
سبط اكبر پیامبر بزرگوار اسلام، امام حسن علیهالسلام، در سال سوم هجری به دنیا آمدند. مشهور آن است كه این مولود فرخنده در شب نیمه ماه رمضان (بهترین ماه هاى خدا) متولد شده، و البته در اینباره در كتاب هاى شیعه و سنت قول های دیگرى هم نقل شده كه خلاف مشهور است. (مستدرك حاكم، ج 3، ص 169، اسد الغابه، ج 2، ص 9، اكمال الرجال خطیب تبریزى، ص 627، حیاة الامام الحسن، ج 1، ص 59)
داستان ولادت و مراسم نامگذارى
داستان ولادت به گونه اى كه در روایات شیخ صدوق (ره) در امالى و علل و عیون اخبارالرضا علیه السلام و روایات دیگر محدثین شیعه و اهل سنت آمده و از امام سجاد علیه السلام روایت شده این گونه است كه فرمودند:
چون فاطمه سلام الله علیها فرزندش حسن را به دنیا آورد، به پدرش على علیه السلام عرض كرد: نامى براى او بگذار. على علیه السلام فرمود: من چنان نیستم كه در مورد نامگذارى او به رسول خدا پیشى گرفته و سبقت جویم. در این وقت رسول خدا صلی الله علیه و آله بیامد. آن كودك را در پارچه زردى پیچیده، به نزد آن حضرت بردند. حضرت فرمود: مگر من به شما نگفته بودم كه او را در پارچه زرد نپیچید؟ سپس آن پارچه را به كنارى افكند و پارچه سفیدى گرفته و كودك را در آن پیچید، آنگاه رو به على علیه السلام كرده فرمود: آیا او را نامگذارى كرده اى؟
عرض كرد: من در نامگذارى وى به شما پیشى نمىگرفتم!
رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: من هم در نامگذارى وى بر خدا سبقت نمى جویم!
در این وقت خداى تبارك و تعالى به جبرئیل وحى فرمود كه براى محمد پسرى متولد شده، به نزد وى برو و سلامش برسان و تبریك و تهنیت گوى و به وى بگو: بهراستى كه على نزد تو به منزله هارون است از موسى، پس او را به نام پسر هارون نام بنه!
جبرئیل از آسمان فرود آمد و از سوى خداى تعالى به وى تهنیت گفت و سپس اظهار داشت: خداى تبارك و تعالى تو را مأمور كرده كه او را به نام پسر هارون نام بگذارى. رسول خدا صلی الله علیه و آله پرسید: نام پسر هارون چیست؟ عرض كرد: «شبر». فرمود: زبان من عربى است. عرض كرد: نامش را «حسن» بگذار و رسول خدا صلی الله علیه و آله او را حسن نامید. (بحارالانوار، ج 43، ص 238، و به همین مضمون روایات بسیارى در كتب اهل سنت نقل شده كه بیشتر آنها در ملحقات احقاق الحق، ج 10، ص 492 به بعد ذكر شده است)
در برابر این روایت، روایات دیگرى هم در كتاب هاى علماى شیعه و اهل سنت آمده كه چون حسن علیه السلام به دنیا آمد، على علیه السلام او را «حرب» نامید، و چون رسول خدا صلی الله علیه و آله اطلاع یافت به على علیه السلام دستور داد آن نام را به «حسن» تغییر ده. (بحارالانوار، ج 43، ص 251، حیاة الحسن باقر شریف، ج 1، ص 63، ملحقات احقاق الحق، ج 10، صص 501-492)
و یا اینكه على علیه السلام نام این نوزاد را «حمزه» گذارد و چون حسین به دنیا آمد نام او را «جعفر» گذارد و پس از آن رسول خدا صلی الله علیه و آله على علیهالسلام را طلبیده و به او فرمود: به من دستور داده شده كه نام این فرزند خود را تغییر دهم، سپس به على علیه السلام دستور داد كه نام آن دو را «حسن» و «حسین» بگذارد و على علیه السلام نیز به دستور آن حضرت عمل كرد. (بحار الانوار، ج 43، ص 255، ملحقات احقاق الحق، ج 10، ص 498)
ولى همان گونه كه صاحب كشف الغمه گفته است، این مطلب بعید به نظر مى رسد، و خلاف مشهور و ضعیف است و مشهور همان است كه در روایت بالا ذكر شد و باقر شریف در كتاب حیاة الحسن این گونه روایات را از موضوعات و جعلیات دانسته و دلیل هایى بر این مطلب ذكر كرده كه بهتر است براى اطلاع بیشتر به همان كتاب مراجعه نمایید. (حیاة الامام الحسن بن على، ج 1، ص 63) و در روایات بسیارى از طریق اهل سنت آمده كه این دو نام شریف «حسن» و «حسین» در جاهلیت سابقه نداشته و از نام هاى بهشتى است و متن یكى از آن روایات كه طبرى در كتاب ذخائر العقبى روایت كرده، این گونه است كه عمران بن سلیمان گفته: «الحسن و الحسین اسمان من اسماء اهل الجنة، ما سمیت بهما فى الجاهلیة» (ملحقات احقاق الحق، ج 10، ص 488 و حیاة الامام الحسن بن على، ج 1، ص 63)
حسن و حسین دو نام از نام هاى اهل بهشت است كه در زمان جاهلیت سابقه نداشته است.
انجام مراسم دینى و سنت هاى مذهبى
از جمله سنت هاى اسلامى درباره نوزاد، گفتن اذان و اقامه در گوش راست و چپ اوست كه رسول خدا صلی الله علیه و آله این سنت را درباره این نوزاد عزیز انجام داد و پس از اینكه او را به دست آن حضرت دادند، در گوش راستش اذان و در گوش چپ او اقامه گفت. (بحار الانوار، ج 43، ص 239، مسند احمد بن حنبل، ج 6، ص 391، صحیح ترمذى، ج 1، ص 286، صحیح ابى داود، ج 33، ص 214، احقاق الحق، ج 11، صص 8-6) و نیز براى نوزاد جدید عقیقه كرد (یعنى گوسفندى براى او قربانى كرد) و یك ران آن را به قابله داد و در برخى از روایات است كه این كار را در روز هفتم انجام داد.
و در روایت كلینى (ره) در كافى این گونه است كه پس از عقیقه این دعا را خواند:
«بسم الله عقیقة عن الحسن ...»
به نام خدا این عقیقه اى است از حسن...
و به دنبال آن نیز این دعا را خواند:
«اللهم عظمها بعظمه، و دمها بدمه، و شعرها بشعره، اللهم اجعله وقاءا لمحمد و آله» (بحارالانوار، ج 43، صص 239 و 250 و 257. حیاة الامام، ج 1، ص 64. ملحقات احقاق الحق، ج 10، صص 17-511)
خدایا استخوان آن در برابر استخوان این نوزاد و گوشتش در برابر گوشت وى و خونش در برابر خون او و مویش در برابر موى او. خدایا آن را وسیله حفاظتى براى محمد و خاندانش قرار ده.
و همچنین رسول خدا صلی الله علیه و آله دستور داد موى سر نوزاد را در روز هفتم بتراشند و هم وزن آن نقره صدقه دهند و سپس بر سر نوزاد «خلوق» (كه نوعى عطر مخلوط بوده) مالید و به دنبال آن به عنوان مذمت از رسم و شیوه معمول آن زمان كه خون بر سر نوزاد مى مالیدند به اسماء كه راوى حدیث است فرمود: «یا اسماء الدم فعل الجاهلیة»
اى اسماء مالیدن خون بر سر نوزاد از كارهاى زمان جاهلیت است!
و در پارهاى از روایات اهل سنت آمده كه در روز هفتم مراسم ختنه نوزاد نیز انجام شد (نور الابصار، ص 108، و ملحقات احقاق الحق، ج 10، ص 519 به نقل از مفتاح النجا بدخشى) ولى ظاهر روایات شیعه آن است كه از جمله مختصات ائمه دین علیهم السلام آن بوده كه «مختون» (یعنى ختنه شده) به دنیا مى آمدند، جز آنكه به عنوان استحباب و سنت، صورتی از این كار را انجام مى دادند. (سفینة البحار، ج 1، ص 379)
و از جمله سنتهاى نوزاد در اسلام تعویذ او به دعاست، یعنى براى سلامتى و حفظ او از چشم زخم و شیاطین جنى و انسى به وسیله خواندن یا نوشتن دعا او را در پناه خدا قرار داده و به خدا مى سپارند و طبق روایات بسیارى كه در كتاب هاى شیعه و اهل سنت آمده، رسول خدا صلی الله علیه و آله دو فرزند خود حسن و حسین علیهما السلام را به این دعا تعویذ فرمود:
«اعیذ كما بكلمات الله التامة من كل شیطان وهامة و من كل عین لامة» (سفینه، ج 2، ص 287 و ملحقات احقاق الحق، ج 10، صص 520 و 524 و 527)
شما را پناه میدهم به كلمات تامه و كامله پروردگار از هر شیطان بدخواهى و از هر چشم زخمى و در روایت دیگرى است كه این گونه مى فرمود: «اعیذ كما من عین العاین و نفس النافس» (ملحقات احقاق الحق، ج 10، ص 527)؛ شما را پناه مى دهم از چشم چشم زن، و نفس نفس زن.
كنیه و القاب
و از جمله آداب و سنتهاى ولادت نوزاد پس از نامگذارى، تعیین كنیه براى اوست كه طبق حدیثى، امام باقر علیهالسلام فرمود: «انا لنكنى اولادنا فى صغرهم مخافة النبز ان یلحق بهم»؛ ما براى فرزندانمان در كودكى كنیه قرار مى دهیم، از ترس آنكه مبادا در بزرگى دچار لقبهاى ناخوشایند گردند. (حیاة الامام الحسن(ع)، ج 1، ص 65) و كنیه آن حضرت بر طبق روایات بسیارى «ابو محمد» بوده و كنیه دیگرى نداشته است.
و اما القاب آن حضرت بدین شرح است: سبط، زكى، مجتبى، سید، تقى، طیب و ... و مرحوم اربلى در كتاب كشف الغمة پس از نقل كنیه و القاب آن حضرت از روى كتاب هاى اهل سنت گفته است: مشهورترین این القاب «تقى» است و بهترین و شایسته ترین آن ها همان است كه رسول خدا صلی الله علیه و آله او را بدان ملقب فرمود و آن «سید» است. (بحارالانوار، ج 43، ص 255)
منبع: سایت شهید آوینی