در آیات 6 و 7 سوره مبارکه اعراف میخوانیم: «فَلَنَسْئَلَنَّ الَّذینَ أُرْسِلَ إِلَیْهِمْ وَ لَنَسْئَلَنَّ الْمُرْسَلینَ، فَلَنَقُصَّنَّ عَلَیْهِمْ بِعِلْم وَ ما کُنّا غائِبینَ»؛ به یقین، (هم) از کسانى که پیامبران به سوى آن ها فرستاده شدند سؤال خواهیم کرد و (هم) از پیامبران سؤال مىکنیم، و مسلماً (اعمالشان را) با علم (خود) براى آنان شرح خواهیم داد و ما هرگز غایب نبودیم!
سؤال:
ما مى دانيم و قبول داریم که خداوند همه چيز را مى داند و اصولاً در همه جا حاضر و ناظر است، با اين حال چه نيازى به سؤال وجود دارد و اینكه خداوند انبيا و امت ها را عموماً و بدون استثنا مورد بازپرسى قرار دهد!؟
پاسخ:
اگر سؤال براى استعلام و درك واقعيت چيزى باشد، در مورد كسى كه عالم است، معنى ندارد، ولى اگر منظور توجه دادن خود شخص و اتمام حجت به او و امثال آن بوده باشد، هيچ مانعى ندارد، درست مثل اين كه ما به شخص فراموشكارى خدمت هاى زيادی كرده ايم و او به جاى خدمت، مرتكب خيانت هايى شده و همه اين مسائل پيش ما روشن است، او را مورد بازپرسى قرار داده و مى گوييم: آيا ما اين همه به تو خدمت نكرديم؟ و آيا تو حق اين خدمات را ادا كردى؟ اين سؤال براى كسب علم نيست، بلكه براى تفهيم طرف است.
منبع: برگزیده تفسیر نمونه، احمد علی بابائی، جلد دوم.