در آیه 164 سوره مبارکه انعام می خوانیم: «قُلْ أَغَيْرَ اللَّهِ أَبْغِي رَبًّا وَ هُوَ رَبُّ كُلِّ شَيْءٍ وَ لَا تَكْسِبُ كُلُّ نَفْسٍ إِلَّا عَلَيْهَا وَ لَا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَىٰ ثُمَّ إِلَىٰ رَبِّكُم مَّرْجِعُكُمْ فَيُنَبِّئُكُم بِمَا كُنتُمْ فِيهِ تَخْتَلِفُونَ»؛ بگو آيا غير خدا، پروردگاري بطلبم در حالي كه او پروردگار همه چيز است و هيچ كس جز براي خود عملي انجام نمي دهد و هيچ گنهكاري گناه ديگري را متحمل نمي شود، سپس بازگشت شما به سوي پروردگارتان است و شما را به آن چه در آن اختلاف داشتيد خبر خواهد داد.
تأکیدهاى پى در پى و استدلالات گوناگون که در این سوره در زمینه توحید و مبارزه با شرک شده است، چقدر حائز اهمیت است. در این آیه اما از طریق دیگرى منطق مشرکان را مورد انتقاد قرار داده مى فرماید: «به آن ها بگو و از آن ها بپرس آیا سزاوار است غیر از خداوند یگانه را پروردگار خود بدانم، در حالى که او مالک و مربى و پروردگار همه چیز است و حکم و فرمان او در تمام ذرات این جهان جارى است؟» (قُلْ أَ غَیْرَ اللّهِ أَبْغی رَبّاً وَ هُوَ رَبُّ کُلِّ شَیْء)
سپس به جمعى از مشرکان کوتاه فکر که به خدمت پیامبر (صلى الله علیه و آله) رسیده و به ایشان گفتند: «إِتَّبِعْنا وَ عَلَیْنا وِزْرَکَ إِنْ کانَ خَطَأَ»؛ تو از آئین ما پیروى کن، اگر بر خطا باشد، گناه تو به گردن ما»، پاسخ مى فرماید که: «هیچ کسى جز براى خود عملى انجام نمى دهد و هیچ گنهکارى بار گناه دیگرى را به دوش نمى کشد.» (وَ لا تَکْسِبُ کُلُّ نَفْس إِلاّعَلَیْها وَ لاتَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرى.)
و «سرانجام، همه شما به سوى خدا باز مى گردید، و شما را به آن چه در آن اختلاف داشتید، آگاه مى سازد.» (ثُمَّ إِلى رَبِّکُمْ مَرْجِعُکُمْ فَیُنَبِّئُکُمْ بِماکُنْتُمْ فیهِ تَخْتَلِفُونَ.)
گاهى ممکن است توهم شود آیه فوق ـ که دو اصل مسلّم منطقى را که در تمام ادیان وجود داشته است بیان مى کند (یعنى هیچ کس جز براى خود عملى انجام نمى دهد و هیچ گنهکارى بار گناه دیگرى را به دوش نمى کشد) ـ با پاره اى از آیات دیگر قرآن و بعضى از روایات تطبیق نمى کند; زیرا مثلاً در سوره «نحل» آیه 25 مى خوانیم: «لِیَحْمِلُوا أَوْزارَهُمْ کامِلَةً یَوْمَ الْقِیامَةِ وَ مِنْ أَوْزارِ الَّذینَ یُضِلُّونَهُمْ بِغَیْرِ عِلْم»؛ آن ها در روز رستاخیز بار سنگین گناهان خویش را باید بر دوش بکشند و هم چنین بار گناهان کسانى را که با بى خبرى و جهل خود گمراه ساختند.»
سؤال این است: اگر هیچ کس بار گناه دیگرى را به دوش نمى کشد، چگونه این گمراه کنندگان بار گناهان گمراه شدگان را نیز بر دوش مى کشند؟
هم چنین با آن چه در احادیث مربوط به «سنت حسنه» و «سنت سیئه» که از طرق شیعه و اهل تسنن وارد شده است، منطبق نمى تواند باشد.
مضمون این روایات این است: اگر کسى سنت خوبى بر جاى نهد، پاداش تمام کسانى که به آن عمل مى کنند را خواهد داشت (بدون آن که از پاداش خود عمل کنندگان کاسته شود.) و هم چنین کسى که سنت بدى را بر جاى نهد، گناه تمام کسانى که به آن عمل مى کنند، براى او نوشته مى شود (بى آن که از گناهان عاملان آن چیزى کاسته گردد)؛ قالَ رَسُولُ اللّهِ (صلى الله علیه وآله) مَنِ سَنَّ سُنَّةً حَسَنَةً کانَ لَهُ أَجْرُ مَنْ عَمِلَ بِها مِنْ غَیْرِ أَنْ یَنْقُصَ مِنْ أُجُورِهِمْ شَیْءٌ وَ مَنِ سَنَّ سُنَّةً سَیِّئَةً کانَ عَلَیْهِ وِزْرُ مَنْ عَمِلَ بِها مِنْ غَیْرِ أَنْ یَنْقُصَ مِنْ أَوْزارِهِمْ شَیْءٌ.
پاسخ این ایراد روشن است، زیرا آیه مورد بحث مى فرماید: بى جهت و بدون ارتباط، گناه کسى را بر دیگرى نمى نویسند، اما آیات و روایاتى که اشاره شد، مى گوید: اگر انسان بنیانگذار عمل نیک و بد دیگرى باشد، و به اصطلاح از طریق «تسبیب» در انجام آن عمل دخالت داشته باشد، در نتایج آن شریک خواهد بود و در حقیقت عمل خود او محسوب مى شود؛ چرا که پایه و اساس آن، به دست وى گذارده شده است.
توهم دیگرى که ممکن است از آیه مورد بحث بشود، این است که: آیه مى فرماید: «عمل هر کس تنها به درد خود او مى خورد.» بنابراین، کارهاى خیرى که به عنوان نیابت یا هدیه کردن ثواب، براى اموات و مردگان و حتى گاهى براى افراد زنده انجام مى گیرد، نمى تواند به حال آن ها مفید بوده باشد، در حالى که روایات فراوانى از طرق شیعه و اهل تسنن از پیامبر (صلى الله علیه وآله) یا امامان اهل بیت (علیهم السلام) به ما رسیده که این گونه اعمال، گاهى مفید و سودمند است، نه تنها عمل فرزند براى پدر و مادر که براى دیگران نیز هم نتیجه بخش است.
به علاوه، مى دانیم پاداش اعمال بستگى به اثراتى دارد که از انجام کار خیر در روح و جان انسان به جاى مى ماند و در تکامل و ترقى او مؤثر است.
اما کسى که هیچ کار نیکى انجام نداده و حتى در مقدمات آن نیز دخالت نداشته است، چگونه ممکن است آن اثر روحى و معنوى را پیدا کند؟
بعضى این ایراد را بسیار با آب و تاب تعقیب مى کنند، نه تنها افراد عادى بلکه پاره اى از نویسندگان و مفسران مانند نویسنده «المنار» نیز تحت تأثیر آن قرار گرفته، تا آن جا که بسیارى از احادیث و روایات مسلّم را به دست فراموشى سپرده اند.
ولى با توجه به دو نکته پاسخ این گونه ایرادها روشن مى گردد:
اولاً درست است که عمل هر کس باعث تکامل خود اوست، فلسفه ها، نتایج و آثار واقعى اعمال نیک تنها عائد انجام دهنده آن عمل مى شود، همان طور که «ورزش» و «تعلیم و تربیت» هر کس باعث «تقویت» و «تکامل» جسم و جان خود او است. اما باید توجه داشت هنگامى که کسى براى دیگرى عمل نیکى انجام مى دهد، حتماً به خاطر امتیاز و صفت نیکى است که در او بوده: یا مربى خوبى بوده و یا شاگرد خوبى، یا دوست باصفائى بوده و یا همسایه باوفا، یا عالم خدمتگذارى و یا مؤمن با حقیقتى بوده است و به هر حال حداقل، نقطه روشنى در زندگى او وجود داشته که همان یک نقطه، جلب توجه دیگران را کرده و سبب شده اعمال خیرى براى او انجام دهند.
بر این اساس، در واقع او نتیجه همان امتیاز و صفت برجسته و نقطه درخشان زندگى خود را مى گیرد، و به این ترتیب، معمولاً انجام عمل خیر دیگران براى او نیز پرتوى از عمل یا نیت خیر خود او است.
ثانیاً پاداش هائى که خداوند به افراد مى دهد بر دو گونه است: پاداش هائى، که متناسب وضع تکامل روحى و شایستگى افراد است، یعنى به خاطر انجام اعمال نیک، روح و جان آن ها آن قدر اوج مى گیرد و ترقى مى کند که شایستگى زندگى در عوالم بهتر و بالاتر را پیدا مى کنند و با بال و پرى که از عقیده و اعمال نیک فراهم ساخته اند بر اوج آسمان سعادت پرواز مى نمایند. مسلماً این گونه آثار مخصوص شخص عمل کننده است و قابل واگذارى به دیگرى نیست و پاداش هائى که قابل واگذارى است بدین معنى که از آن جا که هر کار نیکى اطاعت فرمان خدا است و شخص مطیع و فرمانبردار، در برابر اطاعتى که کرده استحقاق پاداشى دارد، مى تواند این پاداش را به میل خود به دیگرى هدیه کند. درست مثل این که استادى در یک رشته مهم و سازنده علمى در دانشگاه تدریس مى کند، شک نیست که او با تدریس خود دو گونه نتیجه مى گیرد: هم در پرتو تدریس، در جنبه هاى علمى کامل تر و قوى تر مى شود و هم حقوقى دریافت مى کند.
نتیجه اول را بدون شک نمى تواند به دیگرى اهداء کند و مخصوص خود اوست اما نتیجه دوم را مى تواند به افراد مورد علاقه اش هدیه کند. هدیه کردن ثواب اعمال در مورد اموات و گاهى در مورد زندگان نیز همین گونه است و به این ترتیب هر گونه ابهام از احادیثى که در این زمینه وارد شده مرتفع مى گردد. ولى باید توجه داشت پاداش هائى که از این طریق به افراد مى رسد، نمى تواند تمام سعادت آن ها را تأمین کند، بلکه آثار کمترى خواهند داشت و پایه اصلى نجات انسان همان ایمان و عمل خود اوست.
منبع: makarem.ir