کد خبر: 19454952
تاریخ انتشار: دوشنبه 05 بهمن 1394
نسخه چاپی
ارسال به دوستان

به گزارش چی 24 به نقل از عرفان و حکمت:

مراقبه کشیک نفس را کشیدن است که مبادا اعضا و جوارح را به خلاف وادارد و عمر عزیز را که هر آنی از آن بیش از تمام دنیا و مافیها قیمت دارد ضایع بگرداند. مراقبه یعنی غافل از حضور حضرت حق جلَّ شأنه نباشد. ذکر و فکر بدون مراقبه نه تنها نافع نیست که گاه مضر است. مراقبه در حکم پرهیز و ذکر و فکر در حکم دارو است.

فهرست
  • ↓۱- انسان مراقب
  • ↓۲- مراقبه
  • ↓۳- مراقبه در آیات قرآن
  • ↓۴- مراقبه در روایات و احادیث
  • ↓۵- مطالب مرتبط
  • ↓۶- پانویس

انسان مراقب

انسان مراقب یعنی انسانی که بیدار و متوجه است و به جدّ مشغول کار است، کار برای خود، کار برای خدا و کار برای آخرت.

انسان مراقب، پاسبان و پاسدار است. پاسبان دل خود که صادرات و وارداتش چیست. او همیشه کشیک نفس خویش می‌کشد که جز خوبی در درون نفسش ننشیند و جز خوبی از او سر نزند.

مراقبه

سنگ زیرین آسیاب سلوک را مراقبه دانسته‌اند [۱] و آن قدر در اهمیتش تأکید کرده‌اند که گویا سلوک یعنی مراقبه و مراقبه یعنی سلوک.

بی‌جهت نیست که گاه اهل سلوک را اهل مراقبه نامیده‌اند:

«تسمیۀ للشی باسم أهم اجزائه»؛ «از باب نام‌گذاری به نام مهم‌ترین بخش یک شیء».

مراقبه درجاتی دارد، ولی روح همۀ درجات این است که سالک همواره توجّه و ارتباط خود با حضرت حق را حفظ کند و دقت كند آنی از آنچه به عنوان یک سالک، در هر درجه‌ای که هست، بدان ملتزم است، غفلت نورزد.

در رسالۀ منسوب به علامه بحرالعلوم آمده است:

«مراقبه عبارت است از متوجّه و ملتفت خود بودن در جمیع احوال تا از آنچه که بدان عازم شده است و عهد کرده، تخلّف نکند.» [۲].

استاد در رسالۀ لب اللباب می‌گوید:

«ششم مراقبه و آن عبارت است از آنکه سالک در جمیع احوال مراقب و مواظب باشد تا از آنچه وظیفۀ اوست تخطّی ننماید و از آنچه بر آن عازم شده تخلّف نکند.

مراقبه معنای عامّی است و به اختلاف مقامات و درجات و منازل سالک تفاوت می‌کند. در ابتدای امر سلوک، مراقبه عبارت است از آنکه از آنچه به درد دین و دنیای او نمی‌خورد اجتناب کند و از«ما لایعنی» دوری گزیند و سعی کند تا خلاف رضای خدا در قول و فعل از او صادر نگردد، ولی کم‌کم این مراقبه شدت یافته و درجه به درجه بالا می‌رود. گاهی مراقبه عبارت است از توجّه به سکوت خود و گاهی به نفس خود و گاهی به بالاتر از آن از مراتب حقیقت از اسماء و صفات کلیۀ الهیه و مراتب و درجات آن ان شاء الله بیان خواهد شد ... . تا مراقبه صورت نگیرد ذکر و فکر بدون اثر خواهد بود. مراقبه حکم پرهیز از غذای نامناسب را برای مریض دارد و ذکر و فکر حکم دارو و تا وقتی که مریض مزاج خود را پاک ننماید و از آنچه مناسب نیست، پرهیز نکند دارو بی‌اثر خواهد بود و چه بسا گاهی اثر معکوس می‌دهد. لذا بزرگان و اساتید عظام این راه، سالک بدون مراقبه را از ذکر و فکر منع می‌کنند و ذکر و فکر را بر حسب درجات سالک انتخاب می‌نمایند» [۳].


از عبارت استاد نکات فراوانی استفاده می‌شود که به بعضی اشاره می‌کنیم:

  • ۱. معنای مراقبه، مراقب بودن سالک است که از وظیفۀ خود تخطّی نکند.
  • ۲. مراقبه دارای مراتبی است.
  • ۳. درجۀ نخست مراقبه ترک «ما لایعنی» و اتیان «مایعنی» با اخلاص است.
  • ۴. گاه مراقبۀ سالک به سکوت و توجّه به آن است.
  • ۵. گاه مراقبۀ سالک به توجّه به نفس است.
  • ۶. گاه مراقبۀ سالک به توجّه به اسما و صفات الهی است.
  • ۷. ذکر و فکر بدون مراقبه نه تنها نافع نیست که گاه مضر است.
  • ۸. مراقبه برای سالک در حکم پرهیز است و ذکر و فکر در حکم دارو.

مرحوم آیت‌الحق مولی حسینقلی همدانی در نامه به یکی از علمای تبریز نوشته‌اند:

«اگر بی مراقبت مشغول به ذکر و فکر بشود، بی‌فایده خواهد بود، اگرچه حال هم بیاورد، چرا که آن حال دوام پیدا نخواهد کرد، گول حالی را که ذکر بیاورد، بی مراقبه، نباید خورد» [۴].

عارف سریع السیرآیت‌الله حاج شیخ محمد بهاری در تذکرة المتقین نوشته است:

«مراقبه یعنی غافل از حضور حضرت حق جلَّ شأنه نباشد و هذا هو السّنام الأعظم و الرّافع الی مقام المقرّبین و من کان طالباً للمحبة و المعرفة فلیمسّک بهذا الحبل المتین و الی هذا یشیر قوله علیه السلام: «اعْبُدِ اللَّهَ كَأَنَّكَ تَرَاهُ فَإِنْ لَمْ تَكُنْ تَرَاهُ فَإِنَّهُ یرَاك» [۵] ، پس همواره باید حالش چنین باشد در باطن که گویا در خدمت مولای خود ایستاده و او ملتفت به این است» [۶].

در جای دیگر از همان کتاب می‌گوید:

«معنی مراقبه کشیک نفس را کشیدن است که مبادا اعضا و جوارح را به خلاف وادارد و عمر عزیز را که هر آنی از آن بیش از تمام دنیا و مافیها قیمت دارد ضایع بگرداند» [۷].

خواجه عبدالله انصاری در کتاب نفیس منازل السائرین مراقبه را باب دوّم از بخش معاملات یعنی منزل بیست و دوم قرار داده است. او باب اوّل را در بخش معاملات باب رعایت و باب سوم را باب حرمت قرار داده است. او در باب مراقبه به ذکر دو آیۀ مرتبط با بحث در آغاز و سپس به تعریف مراقبه و در نهایت به تقسیم آن به سه درجه پرداخته است.

عبارت خواجه این است:

«باب المراقبه: قال الله تعالی: «لا یرْقُبُونَ فی‌ مُؤْمِنٍ إِلاًّ وَ لا ذِمَّة» [۸] و قال تعالی: «فَارْتَقِبْ إِنَّهُمْ مُرْتَقِبُون» [۹].

المراقبى دوام ملاحظة المقصود و هی علی ثلاث درجات:

الدرجة الأولی: مراقبة الحقّ فی السیر الیه علی الدوام بین تعظیم مذهل و مداناة حاملة و سرور باعث.

الدرجة الثانیة: مراقبة نظر الحق الیک برفض المعارضة و بالإعراض عن الإعتراض و نفض رعونة التعرّض.

و الدرجة الثالثة: مراقبة الأزل بمطالعة عین السبق استقبالا لعلم التوحید و مراقبة ظهور اشارات الأزل علی احایین الأبد و مراقبة الخلاص من ربطة المراقبة [۱۰]».

«باب مراقبه. خداوند متعال می‌فرماید: «دربارۀ هیچ مؤمنی مراعات خویشاوندی و پیمانی را نمی‌کنند» و نیز می‌فرماید: «پس مراقب باش، زیرا که آنان هم مراقبند».


مراقبه به معنای پیوسته متوجه مقصود بودن و دارای سه رتبه است:

  • رتبۀ نخست: توجه دائمی به حضرت حق در سیر الی الله است. این توجّه در سه حال رخ می‌نماید: تعظیم پروردگار، تعظیمی که غیر را به فراموشی می‌سپارد و قربی به حضرت حق که تعظیم حق و تحقیر ماسوا را در خود دارد و سرور و شعفی که شخص را بر ادامۀ جدی راه به سوی حق برمی‌انگیزد.
  • رتبۀ دوم: توجّه به نگاه حضرت حق به سوی توست به اینکه به خاطر این نگاه هرگونه معارضه و مقابله با حضرت حق را ترک گویی و از هرگونه اعتراض روی گردانی و هرگونه غبار نابخردی و تعرّض به ساحت حق را برافشانی.
  • و رتبۀ سوم: توجّه به ازل است با مطالعۀ حقیقتِ سابق بودن خداوند نسبت به همۀ موجودات به خاطر آمادگی برای دستیابی به معرفت توحیدی و توجه به پیدایش احکامِ‌ پیش‌نوشته شدۀ ازلی است دربارۀ زمان‌های بعدی تا ابد و توجه به رهایی از قید هرگونه توجّه است».

ترجمۀ عبارت خواجه با توجه به دو شرح عبدالرزاق کاشانی و عفیف الدین تلمسانی انجام شد، اگرچه برای فهم بهتر متن، مطالعۀ هر دو شرح در این قسمت ضروری است.

پیرامون طرح خواجه عبدالله انصاری برای منازل سیر الی الله در بخش منازل سفر سخن خواهیم گفت. این‌جا همین قدر باید بگوییم که دو آیۀ ذکر شده ربطی به بحث مراقبۀ سلوکی ندارد و صرف ذکر شدن واژه‌ای از مشتقات مراقبه مجوّز ذکر این آیات نیست، چه اینکه توجیه کاشانی هم ناتمام است.

مراقبه در آیات قرآن

اگر بخواهیم از آیات قرآنی برای مراقبه استفاده کنیم از اینگونه آیات باید بهره بگیریم:

۱. «ما یلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ إِلاَّ لَدَیهِ رَقیبٌ عَتیدٌ» [۱۱]؛

«آدمی هیچ سخنی را از دهان بیرون نمی‌افکند، مگر اینکه مراقبی آماده نزد اوست».

۲. «أَلَمْ یعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ یری‌» [۱۲]؛

«آیا نمی‌داند که خدا می‌بیند».

۳. «وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ وَ نَعْلَمُ ما تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیهِ مِنْ حَبْلِ الْوَریدِ» [۱۳]؛

«و ما انسان را آفریدیم و می‌دانیم که نفس او چه وسوسه‌ای به او می‌کند و ما از شاهرگش به او نزدیکتریم».

۴. «إِنَّ اللَّهَ كانَ عَلَیكُمْ رَقیباً» [۱۴]؛

«خدا همواره بر شما نگهبان است».

۵. «وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ یعْلَمُ ما فی‌ أَنْفُسِكُمْ فَاحْذَرُوهُ» [۱۵]؛

«بدانید خدا آنچه در سینه دارید، می‌داند، پس از او حذر کنید».

۶. «أَفَمَنْ هُوَ قائِمٌ عَلی كُلِّ نَفْسٍ بِما كَسَبَت» [۱۶]؛

«آیا کسی (خداوند) که بر هر شخصی بدانچه کرده مراقب است (مانند كسی است كه از همه جا بی‌خبر است)؟»

مراقبه در روایات و احادیث

و هم‌چنین روایات و احادیث در زمینۀ مراقبه بیش از حدّ تواتر معنوی است. به برخی از این روایات اشارت می‌کنیم:

۱. پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم فرمود:

«اعْبُدِ اللَّهَ كَأَنَّكَ تَرَاهُ فَإِنْ لَمْ تَكُنْ تَرَاهُ فَإِنَّهُ یرَاكَ» [۱۷]؛

«خدای را آنچنان بپرست که گویا می‌بینی‌اش و اگر تو او را نمی‌بینی، او که تو را می‌بیند».

۲. امام صادق علیه السلام به اسحاق بن عمار فرمود:

«یا إِسْحَاقُ خَفِ اللَّهَ كَأَنَّكَ تَرَاهُ وَ إِنْ كُنْتَ لَا تَرَاهُ فَإِنَّهُ یرَاكَ وَ إِنْ كُنْتَ تَرَی أَنَّهُ لَا یرَاكَ فَقَدْ كَفَرْتَ وَ إِنْ كُنْتَ تَعْلَمُ أَنَّهُ یرَاكَ ثُمَّ بَرَزْتَ لَهُ بِالْمَعْصِیۀ فَقَدْ جَعَلْتَهُ مِنْ أَهْوَنِ النَّاظِرِینَ عَلَیكَ» [۱۸]؛

«ای اسحاق! از خدا چنان بترس که گویا او را می‌بینی که اگر تو او را نمی‌بینی، او تو را می‌بیند و اگر بپنداری که تو را نمی‌بیند، کافری و اگر می‌دانی که او تو را می‌بیند و باز نافرمانی‌اش می‌کنی، او را از همۀ بینندگان کوچک‌تر و بی‌ارزش‌تر قرار داده‌ای».

۳. رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم فرمود:

«الدُّنْیا سَاعَۀ فَاجْعَلْهَا طَاعَۀ» [۱۹]؛

«دنیا ساعتی بیش نیست، این ساعت را در طاعت صرف کن».

۴. معصوم علیه السلام فرمود:

«إِنَّ أَهْلَ الْجَنَّۀ لَا یتَحَسَّرُونَ عَلَی شَی‌ءٍ فَاتَهُمْ مِنَ الدُّنْیا كَتَحَسُّرِهِمْ عَلَی سَاعَۀ مَرَّتْ مِنْ غَیرِ ذِكْرِ اللَّه» [۲۰]؛

«بی‌تردید اهل بهشت بر هیچ چیزی از امور از دست رفتۀ دنیوی مانند ساعتی که از یاد خدا وامانده و در غفلت به سر برده‌اند، حسرت و تأسّف نمی‌خورند».

۵. امیرمؤمنان علی صلواةالله علیه ‌فرمود:

«كَانُوا قَوْماً مِنْ أَهْلِ الدُّنْیا وَ لَیسُوا مِنْ أَهْلِهَا فَكَانُوا فِیهَا كَمَنْ لَیسَ مِنْهَا ... یرَوْنَ أَهْلَ الدُّنْیا یعَظِّمُونَ مَوْتَ أَجْسَادِهِمْ وَ هُمْ أَشَدُّ إِعْظَاماً لِمَوْتِ قُلُوبِ أَحِبَّائِهِم» [۲۱]؛

«زاهدان گروهی بودند که در دنیا می‌زیستند، ولی اهل دنیا نبودند؛ آنان می‌دیدند که اهل دنیا مرگ اجسادشان را بزرگ و ناپسند می‌شمرند، ولی آنها مرگ دل‌های دوستانشان را بزرگتر و ناپسندتر می‌دانند».

مطالب مرتبط

پانویس

۱. لب اللباب، ص۱۱۹.

۲. رساله منسوب به علامه بحرالعلوم، ص۱۴۲.

۳. لب اللباب، ص۱۱۸ و ۱۱۹.

۴. تذکرة المتقین، ص۱۹۴.

۵. بحارالانوار، ج۲۵، ص۲۰۴.

۶. تذکرة المتقین، ص۵۴.

۷. همان، ص۵۶.

۸. توبه/۱۰.

۹. دخان/۵۹.

۱۰. منازل السائرین، ص۱۴۷.

۱۱. ق/۱۸.

۱۲. علق/۱۴.

۱۳. ق/۱۶.

۱۴. نساء/۱.

۱۵. بقره/۲۳۵.

۱۶. رعد/۳۳.

۱۷. بحارالانوار، ج۲۵، ص۲۰۴؛ مسند نسائی، ج۸، ص۹۸.

۱۸. بحارالانوار، ج۶۷، ص۳۵۵؛ کافی، ج۲، ص۶۷.

۱۹. بحارالانوار، ج۶۷، ص۶۸.

۲۰. مستدرک الوسائل، ج۵، ص۲۸۸.

۲۱. نهج‌البلاغه، خطبه ۲۳۰؛ سفینة البحار، ج۳، ص۸۰۸.

مربوط به دسته های: بایسته های سیر و سلوک -

برچسب ها
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
طراحی پرتال خبری، توسط پارس نوین