عارفان از ديرباز، متوجه يک تقسيم مهم در مقوله عرفان بودهاند و ميدانستند که در عرفان دو شاخه عمده وجود دارد.
بعدها در زمانهای ما، دو اصطلاح «عرفان عملی» و «عرفان نظری» استقرار کامل يافت که ميتوان آن دو را از منظر واژگان، اقتباسی از «حکمت عملی» و «حکمت نظری» يا «عقل عملی» و «عقل نظری» دانست.
منبع: حکمت عرفانی[۲]صفحه ۵۷
خاستگاه عرفان
آنچه در دهههاي اخير غالب محققان اسلامي و بيشتر دانشمندان غربي بدان قايلاند، آن است که عرفان اسلامي، حقيقتي اصيل و برخاسته از متون و آموزههاي اسلامي است؛ زيرا کنکاش اندک در حوزة فرهنگ اسلامي، ما را با حجم انبوهي از معارف نظري و عملي و الگوهاي جذاب معنوي آشنا ميسازد که به راحتي ميتوانست منشأ گرايش مسلمين به مسائل عرفاني گردد. توجه به اين امر، پيگيري شواهدي را که بر خاستگاه بيروني اشاره دارد از مخيّله آدمي بيرون ميسازد.
عارفان مسلمان خود به شدت از اينکه معارف و عملکرد ايشان را به خارج از حوزة فرهنگ اسلامي منتسب نماييم، تبرّي ميجويند و بالاتفاق تأکيد مينمايند که معارفي که ما بدانها ميپردازيم برگرفته از کتاب و سنت و برخاسته از شريعت ختمي است، از باب نمونه جنيد بغدادي (م ۲۹۷) که شيخ طائفه عارفان است ميگويد:
اين راه کسي رود که کتاب خداي عزّوجلّ بر دست راست گرفته باشد و سنت مصطفيˆ بر دست چپ گرفته و به روشنايي اين دو شمع ميرود تا نه در مغاک شبهت افتد و نه در ظلمت بدعت.
پس عرفان اسلامي از منظر خاستگاه خويش، کاملاً هويتي ديني و اسلامي دارد و از اين جهت همانند فقه و عقائد و اخلاق است که از دل کتاب و سنت برآمده است، نه آنکه صرفاً در ميان مسلمين رواج يافته باشد وعرفان مسلمانان باشد بلکه عرفان اسلامي است.
پیدایش نحله تصوف و عرفان
در خصوص عرفان اسلامي تقريباً همه کاوشگران عرفان، از قديم و جديد متفقاند که در قرن اول هجري نامي از صوفي و تصوف نبوده است و اول بار بر «ابوهاشم صوفي کوفي» اطلاق شده است. وي در نيمه اول قرن دوم هجري ميزيسته و هرچند سال وفات او مشخص نيست لکن از آنجا که استاد سفيان ثوري متوفاي سال ۱۶۱ ق است، معلوم ميشود حيات وي قطعاً در نيمه اول قرن دوم بوده است. بنابراين همچنانكه استاد شهيد مطهري ميگويد، ظهور اسم صوفي در نيمه اول قرن دوم صورت پذيرفته است و قول کساني همچون نيکلسون که به پيروي از قشيري (م ۴۶۵)، پيدايش اين اسم را در اواخر قرن دوم پنداشتهاند، صحيح نخواهد بود و به طريق اولي سخن عينالقضات همداني (م ۵۲۵) که عَبْدک صوفي متوفاي سال ۲۱۰ ق را اولين کسي ميداند که نام صوفي گرفت، نيز نادرست است.
سير و سفر، گاهي ظاهری و مادی و گاهی باطنی و معنوی است. سفر انسان از عالم ماده بهسوي كمال مطلق ـ كه همانا خداوند سبحان است ـ سفري باطني و معنوي ميباشد. عارفان از اين سفر، به «سلوك» تعبير كردهاند و شخصي كه اين سفر را ميپيمايد، «سالك» است. سالك ميداند كه راهي سخت و دشوار را در پيش گرفته است و ميبايست با رعايت برنامههاي عملي و آداب باطني ويژهاي، منزل به منزل و مرحله به مرحله راه را پيموده تا درنهايت به مقصد نهايي دست يابد.
بنابراين در تعريف عرفان عملي (يا همان بُعد عملي عرفان اسلامي) ميتوان گفت:
سير و سفر باطني و معنوياي كه سالكان با اجراي برنامههاي عملي و آداب و مراقبههاي باطني، در خود پديد ميآورند تا آنكه پس از طي منازل و مراحلي به حق نايل شوند، عرفان عملي يا بُعد عملي عرفان اسلامي است.
با دقت در آنچه گفته شد، معلوم ميشود در عرفان عملي حداقل دو محور اساسي وجود دارد:
سالكان و عارفان مسلمان در طول تاريخ و در پي مجاهدتهاي بسياري كه براي سلوك اليالله، انجام داده بودند به «تجارب سالكانه» ي فراواني دست يافتند و «منازل و مقامات» متعددي را رصد كردند و براي آنكه اين تجربههاي سلوكي و دستورالعملهاي سير باطني در اختيار سالكان پس از ايشان قرار گيرد و طي طريق را براي آنها آسانتر نمايد، دست به تدوين آن تجربهها و يافتهها زدند و بدين ترتيب «علم عرفان عملي» شكل گرفت و آثار بسيار مهمي در اين زمينه ارائه شد. منازل السائرين نوشتة خواجهعبدالله انصاري يكي از بهترين مجموعهها در علم عرفان عملي است.
مقایسه عرفان عملی با علم اخلاق
ـ گرچه بين علم عرفان عملي و علم اخلاق شباهتهايي هست لکن اولاً در علم عرفان عملي، خداوند موضوعيت دارد برخلاف علم اخلاق، ثانياً در علم عرفان عملي سير و حرکت وجود دارد و ترتيب ملحوظ است برخلاف علم اخلاق و ثالثاً در علم عرفان عملي واردات و مکاشفات مطرح است برخلاف علم اخلاق. همين سه تفاوت ميان عرفان عملي و اخلاق نيز وجود دارد.
معرفی
معرفتي که در پي مشاهده و مکاشفة حقايق هستي که محصول مجاهدات و رياضات سالک است، دست ميهد و با عنصر تعبير بازتاب زباني مييابد، عرفان نظري نام دارد و آن به علم حقيقت يا حقايق يا علم مکاشفه و مشاهده و... تعبير ميشود.
چهار محور اساسي در عرفان نظری
چهار محور اساسي در عرفان نظري عبارتاند از آنکه اولاً از سنخ معرفت است، ثانياً محتواي آن هستيشناسي است و ثالثاً روش آن شهودي است و رابعاً به تعبير و ترجمه زباني در آمده است.
مقايسه عرفان نظري با فلسفه
عرفان نظري با وجود شباهتهايي که با فلسفه دارد، از سه جهت با آن متمايز است. يکي آنکه سنخ عرفان نظری معرفت شهودي است و فلسفه معرفت حصولي، دوم آنکه هستيشناسي عرفاني با هستيشناسي فلسفي نوعاً متفاوت است و سوم آنکه روش عرفان نظري شهود و روش فلسفه برهان و استدلال است.
از منظر عقلي و نقلي و تجربي، وصول به معارف شهودي از طريق سلوک و مجاهده ممکن است.
تأثيرات عرفان عملی و عرفان نظری بر يکديگر
تأثير عرفان عملي بر حقيقت عرفان نظري و علم عرفان نظري آن است که اساساً حقيقت عرفان نظري و به تبع علم عرفان نظري ـ يعني همان عرفان نظري ـ نتيجه و محصول عرفان عملي است.تأثير عرفان نظري بر عرفان عملي در دو امر است، يکي آنکه حقيقت عرفان نظري يعني معرفت شهودي علّت غائي عرفان عملي و علم عرفان عملي است و ديگر آنکه با توجه به عرفان نظري و حقيقت آن ميتوان تحليلهاي هستيشناسانه دقيق از منازل و مقامات عرفان عملي ارائه کرد.
سير تاريخي عرفانگرايي فيلسوفان مسلمان
عرفانگرايي در ميان فلاسفه اسلامي به تدريج تکامل يافته است بدين نحو که ابن سينا روش شهودي را مطرح کرده و در نمطهاي آخر اشارات مباحث عرفاني را ارائه ميکند و پس از او شيخ اشراق رسماً روش شهودي را در فلسفه ميپذيرد و در نهايت صدرا علاوه بر روش، محتوا را به وحدت شخصيه وجود ميرساند.نقدديدگاه استيس پيرامون عقلگريزی عرفان
از ديدگاه استيس قواعد عقلي همانند اصل عدم تناقض در ساحت عرفان جاري نيست لکن حداقل دو اشکان به نظر او وارد است، يکي آنکه اگر اين گونه باشد، پس بايد هر ادعاي متناقضي را در عرفان پذيرفت و ديگر آنکه در نظريه وي بين احکام متناهي و احکام نامتناهي خلط شده است.
ديدگاه عرفا پيرامون عقل و عقلگرايی
دین در نگاه اهل عرفان
بحث «شريعت و طريقت و حقيقت»، ديدگاه عرفاي مسلمان درباره دين را تبيين کرده و از ابعاد مختلفي از جمله اثبات هويت اسلامي عرفان اسلامي حائز اهميت است.
«شريعت» مجموعه احکام اسلامي، «طريقت» مسائل سلوکي اسلام و «حقيقت» مباحث هستيشناسانه دين ميباشد.
نسبت «شريعت و طريقت و حقيقت» نسبتِ طوليِ ظهوري بطوني است.
هر مرحله از «شريعت و طريقت و حقيقت» در عين اينکه ظاهر و مقدمه مرحله بالاتر است، حافظ و نگاهبان آن نيز ميباشد، لذا اگر سالک پس از رسيدن به طريقت يا حقيقت، پايبندي به شريعت يا طريقت را وانهد، مقام طريقتي يا حقيقتي او زائل شده و سالک علاوه بر تنزل روحي، ممکن است به انحرافات عملي و اعتقادي کشيده شود.
عرفان اسلامي در بخش عرفان عملي با حوزة طريقت دين و در بخش معارف و عرفان نظري با حوزة حقيقت دين، مرتبط و هماهنگ است و از متون آيات و روايات در اين دو حوزه استفادههاي فراوان نموده است.
تاثیر دین در عرفان اسلامی
دين حدوثاً و بقائاً در عرفان اسلامي نقش کليدي داشته و دارد. از سويي با حجم انبوهي از گزارهها و آموزههاي عرفاني عملي و علمي منشأ پيدايش عرفان اسلامي شده و از سويي ديگر به عنوان «ميزان عام عرفان اسلامي»، از انحرافات، خطاها و بدعتها در آن جلوگيري مينمايد.عمدهترين سنجه در عرفان اسلامي که «ميزان عام» تلقي شده است، دين ختمي اسلام است، چراکه برگرفته از کشف تام و اتمّ محمدي ميباشد.
تاثیر عرفان در فهم دین
عرفان اسلامي و کوششهاي عارفان مسلمان در طول تاريخ، موجب پديد آمدن آثار بديعي در زمينة معاني باطني و تأويلي آيات قرآن، روايات معصومين علیهم السلام و آموزههاي شرعي شده است و منشأ پديد آمدن نگرش کلان و جامع و معقولي از مؤلفههاي مختلف ديده ميشود.
عرفان و تصوف از منظر دین
از ديدگاه اهلبيت علیهم السلام اصل تصوف و عرفان مورد تأييد و تشويق است لکن کجفهميها و انحرافات و بدعتها مورد انتقاد و نقد و رد آن بزرگواران ميباشد.